بِسْمِ اللَّه وَ
لَهُ الْحُكْمُ وَ
إِلَيْهِ الْمَصِيرُ
القُدسُ لَهُم:
در سایۀ آل سعود و آل خمینی و انحطاط فراگیر
و اما اگـر آل سعود و آل قابوس و آل نهیان و آل خلیفه و.......
رسما و علنا دست نشاندۀ اشغالگران غربی هستند و به زور سلاح غربی حاکمِ
جوامع اسلامی شده اند، امثال آل خمینی هم دست کمی از آنها ندارند؛ و در طول
چهل سال استبداد و سرکوبگری، علاوه بر سرکوب و خفه سازی مردم سراسر ایران،
معمولا همدست استعمارگران غربی علیه جوامع اسلامی بوده است. و با مبناء
قرار دادن «سیاست فرقه ای و سنی ستیزی و عرب
ستیزی» خواسته که به دُوَل ناتویی ثابت نماید که در دشمنی با مسلمین
و جوامع اسلامی و حرکات اسلامی (در داخل و خارج) از دست نشاندگان رسمی و
علنی کم نمی آورد. و طبعا روی همین اساس بود که صفوی گری در ایران احیاء
گردید و مراسمات فرقه ای مانند «عُمرکُشان و
ایام فاطمیه و عاشوراهای فرقه ای و زیارتهای جمکرانی و کربلایی و مشهدی
و مُتعه گری و روضه خوانیهای مُشرکانه و........» در سایۀ نظام
ولایت مطلقه جان تازه ای گرفتند. و بعدا با تهاجم مستقیم غرب و دُوَل
ناتویی به افغانستان و عراق آشکارا همکـار و همدست آنها شدند، و بدنبالش با
وزیدن بهار عربی با تمام قدرت در سوریه و یمن به میدان آمده و جهت سرکوب
قیامها و انقلابهای جوامع منطقه همراه با غرب و روس و مزدورانی مانند علی
عبدالله صالح و حوثیهای یمنی و همچنین با تجهیز و ارسال دستجات شیعی از
لبنان و عراق و افغانستان و پاکستان و ساخت لشکریان فرقه ای و سنی ستیز با
نامهای «مدافعان حرم زینب و لشکر فاطمیون و
لشکر زینبیون و.......» بسیج گشتند. و اینچنین راه کربلا (و عبور از
مرزها) از سنی ستیزی و همدستی با مهاجمان غربی و روسی و اتحاد با ملحدین
بعث و کودتاچیان یمن گذشت و ماهیت صفوی - ولایت فقیهی حتی برای کم سویان
هم
برملا گردید. لازم بذکر است که این سیاست (همدستی با دشمنان) همان سیاست
حزب توده بود؛ که روی حساب دیگرِ مخالفان با نظام ولایت مطلقه متحد گردید،
لکن چاهی که برای دیگران کنده بود خود نیز در آن افتاد. یعنی نظام ولایت
مطلقه خواست روی حساب جوامع سنی مذهب دایرۀ نفوذ خود را توسعه دهد و با
اشغالگران غربی همکاری نماید و زیر لِوای آنها (و البته با چراغ سبز آنها -
مصرف شیعه از سنی!) مساحت فرقه گری خود را توسعه دهد؛ و بدین شیوه، نفوذش
از افغانستان تا لبنان گسترش پیدا کرد (به
مطلبِ: همکاریهای متقابل مراجعه شود).
و حال می بینیم که خودش هم چگونه گرفتار سیاست فرقه ای خود گردیده!
و در وضعیت بسیار شوم و خطرناکی قرار گرفته است
(به مطلبِ: خطر و خنجر ولایت فقیهی مراجعه
شود). بدین ترتیب، این نظام فسادکار و تبعیضگر و فتنه جو
نتوانست از سیاست فرقه ای و همدستی با دُوَل غربی و روسی و اتحاد با
مستبدینِ ظالم و نامسلمانی مانند آل اسد و کودتاچیان جنایتکاری مانند علی
عبدالله صالح و در عداوت و دشمنی با جوامع اسلامی نتیجه ای بگیرد.
اینست که می بینیم میلیونها مسلمان مقهور و استبداد زده،
ناچارا و محرومانه (و بنابر ظلم و فقر و تبعیض و بی قانونی) راه پناهجویی
به غربِ استعمارگر و الحادی و نامسلمان در پیش گرفته و در ممالک آنها پناه
جسته اند؟! و آنگاه آیا همۀ جهات و اطراف معتقد نیستند که نظامهای حاکم بر
جوامع اسلامی حتی بیش از نظام اشغالگر و غاصب صهیونی حقوق مسلمانان را
پایمال می سازند؟! و مشخصا آیا مسلمانانِ تحت سلطۀ نظام صهیونی و کسانی
مانند رائد صلاح (رئیس حرکت اسلامی فلسطین - شمال) محرومتر و زیر فشار
بیشتری قرار دارند؛ یا علمای مذهبی عربستان سعودی (مانند سلمان عَوده) و
اصلاح طلبان ایران (مانند موسوی و کروبی)؟! ای کاش
«مسلمانان در ممالک خودشان»
به اندازۀ مسلمانان
اروپا و آمریکا و حتی فلسطینِ غصب شده (اسرائیل) آزادی بیان و
انتخاب داشتند. بگذریم از نظامهای کودتاچی و جنایتکار و الحادی در مصر و
سوریه و آسیای میانه و قفقاز و....... و خوب وقتی که چنین است چه میتوان
گفت و چه میتوان کرد؟!
و
همین است که
می گوییم: طرح جدید ترامپ چیزی را بر مصائب
موجود نمی افزاید، زیرا مسلمین و جوامع اسلامی به حدی مصیبت زده و محروم و
مُفلس و بی مملکت و عقب افتاده و منحط شده اند که مصائب جدید امر قابل
ملاحظه ای حتی برای خود آنها بحساب نمی آید و کمتر احساس می شود! و این
موضوع مثل آنست که کسی مبتلا به سرطان باشد؛ و بعدا بگویند که سر درد هم
گرفته است؟!
البته اوضاع از این هم بدتر است؛ و آن اینکه:
تصور کنید اگر دروازه های ممالک غربی و حتی فلسطین غصب شده (اسرائیل) به
روی مسلمین باز شود؛ چند میلیون مسلمان به آنجا سرازیر می شوند؟! آیا جایی
برای دیگران باقی خواهد ماند؟! همچنین این سؤال لایق طرح است که مثلا چند
درصد مردم ایران ترامپ و ناتانیاهو را بر خامنه ای و رئیسی و روحانی ترجیح
میدهند؟! خوب میدان بدهند و آزادی بیان و انتخاب بدهند تا قضیه مشخص گردد و
«سیه روی شود هر که در او غش باشد».
البته معلوم است که «ترجیحِ دشمنان اجنبی و سلطه گر بر حُکام فاسد و ظالم»
مطرح و مدنظر است، و همین است که در اکثر اوقات، مردمان ممالک اسلامی با
مهاجمان و اشغالگران اجنبی علیه حُکام خائن و استبدادی (از موضع غریق و از
فرط ناچاری) همدست می شوند و حتی دست کمک بسوی آنها دراز می کنند؟! و بدین
جهت در ایران خودمان نیز از فرط خشم و نفرت و بیچارگی مردم فریاد می زنند:
«دشمن ما همینجاست، دروغ میگن آمریکاست».
و این همان
مردمی هستند که نظام کودتاچی و خیانتکار پهلوی را بعنوان دست نشاندۀ آمریکا
برانداختند و یک موضع ضد آمریکایی اتخـاذ نمودند؛ و حـال مستبدین فاسد و
فرقه بازِ ولایت فقیهی آنها را به چنین روزگاری رسانده اند.
بدیهی است که در این دنیای پر مشکل
و پر تنازع
کسی معاف نیست؛ و خاصتا در
میدانهای
سرنوشت ساز هر کسی و هر مردم و اجتماعی مسئولیت دارد و باید بداند که چکار
می کند و عاقبت کارش به کجا منتهی می شود.
و آیا غیر از اینست که
هر کسی «گوش و چشم و دل» دارد و باید در مقابل شنیده ها و دیدنیها و پذیره
های خویش احساس مسئولیت نماید؟!
کمااینکه قرآن مُبین می فرماید:
وَ لَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ
وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَٰئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا (اِسراء - ۳۶):
«از چیزی تبعیت و پیروی مکنید که بدان علم و اگاهی نداريد (یعنی دنبال
ظنیات و خیالات میفتید)، چرا که به تأکيد در این رابطه قوۀ شنوايى (گوش، که
براى شنیدن حق و باطل و استماع واقعی و توخالی است) و قوۀ بینایی ( چشم، که
وسیلۀ ديدن حقايق و تشخیص واقعيات است) و قوۀ رد و قبول (قلب، که همان روح
و ماهيت بشر و انسانهاست)، و همۀ این قواها و استعدادات در اين رابطه
مسئوليت دارند و از آنها سؤال و بازخواست می شود».
سازمان موحدین آزادیخواه ایران
۷ جمادی الثانی ۱۴۴۱ - ۱۲ بهمن ۱۳۹۸
|