بِسْمِ اللَّه وَ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ

هاشمی رفسنجانی، ابن الوقتی که وقت پیدا نکرد!

۱۹ دی هاشمی رفسنجانی دنیا را ترک کرد و از محکمۀ خلق جَست، و لکن در منطق توحیدی اسلام کسی نمی تواند از محکمۀ خالق (و اُخروی) بگریزد؛ و رفسنجانی هم حالا در مسیر همین محکمۀ اجتناب ناپذیر قرار گرفته است. بله، متأسفانه محکمۀ دنیویِ هاشمی رفسنجانی فراهم نگردید و با کوله باری از جرم و جنایت و سرکوبگری بسوی خالقش برگشت، و کمتر کسی هم معتقد است که در برابر خالقش سربلند و روسفید ظاهر شود.

در این شکی نبود که هاشمی رفسنجانی مردی با استعداد و توانا و فعال بود، لکن آنچه کمبود اساسی ایشان بحساب می آمد، مبادی و بنیادهای حرکت و عدم ایمان و اعتقاد به قضیه و راهی مشخص بود، و ایشان همیشه در مسیری قرار می گرفت که تنورش گرمتر باشد، و این حقیقت را در تمام ادوار سیاسی رفسنجانی بخوبی میتوان مشاهده کرد، و تاریخ زندگانی ایشان ثابت می نماید که: نه به راه و روش و افکار مجاهدین خلق ایمان و اعتقاد داشت (که گفته میشود قبل از انقلاب به آنها متمایل بوده است)، نه با ولایت فقیه و نظام ولایت فقیهی تا آخر همراهی کرد (تا جایی که در این اواخر حتی منتقد این نظریۀ ملوکانه شده بود و در رابطه با آن بازنگریها داشت و حتی از شورای رهبری صحبت می کرد)، و نه نظام مردمسالاری و کثرت گرایانه نزد او جا و احترامی یافت، و اصلا ایشان در بازسازی قانون اساسیِ ولایت فقیهی و کشاندن اصطلاح «ولایت مطلقه» به متن آن قانون نقش تعیین کننده ای ایفاء نمود، قانونی که در همۀ ایام حضورش در نظام ولایت مطلقه مجری آن بود (خاصتا در طول هشت سالۀ ریاست جمهوری)، و طبعا در مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز نگهبان آن بحساب می آمد؛ و به تأکید چنین وضع و تاریخچه ای غیر از ابن الوقتی و بی اصولی معنای دیگری بر نمی دارد.

ابن الوقتی همان فرصت طلبی و نان به نرخ روز خوردن است، و بی اصولی نیز معنای دیگر آن بحساب می آید. و اما مشکل و ضعف اساسی ابن الوقتها اینست که از طرفی طاقت و توان و استعداد خود را صرف موضوع روز و تنور گرم میکنند (همان موج سواری!)، و از طرف دیگر به آنچه می پردازند و مشغول آن می شوند ایمان و اعتقاد ندارند. و طبعا این دوگانگی و تضادی چنین قاعده ای را بوجود می آورد: اگر آنها به کسی و چیزی ایمان و اعتقاد ندارند، کسی هم به آنها ایمان و اعتقاد پیدا نمی کند؛ کمااینکه نمی توانند در عمق قضایا و موضوعات قرار گیرند و ثبات و استقرار برسند، و به تبع آن، لیاقت مؤسس و رهبریِ موضوعات اساسی را بدست نمی آورند. و هاشمی رفسنجانی نمونۀ اشخاصی بود که طاقت و توانش صرف چیزهایی گردید که ایمانِ ریشه دار و ثابت قدمانه ای به آنها نداشت، و همین بود که ایشان (علیرغم مناصب و مقامات متعدد) هیچ وقت موقعیتی پیدا نکرد که حرف اول را بزند؛ و حتی ریاست جمهوری اش هم تحت نظر ولایت و رهبری خامنه ای قرار داشت (بگذریم از اینکه راه و مذهبی مثل تشیع صفوی - ولایت فقیهی در ذات خودش ایمان آفرین و اعتقادپذیر نیست و هیچ انسان عاقل و صادقی نمیتواند مؤمنانه داخل آن شود و بدان ملتزم گردد). و خلاصه هاشمی رفسنجانی در مسیر حرکتش ثبات و قراری از خود بروز نداد و ماهیت مشخصی از خود نشان نداد، و همین است که ایشان، هم میل و همکاری با مجاهدین خلق را در کارنامۀ خود دارد، و هم آخوندگراییِ ولایت فقیهی و همراهی با خمینی جهت برقراری نظام ولایت فقیهی را تجربه کرده است، و این مشکل اساسی ابن الوقتی و بی اصولی بحساب می آید. در این رابطه مطلب «معضل بی اخلاقی و راه و چارۀ توحیدی» بسیار روشنگر می باشد (که در شبکۀ سماء منتشر شده است). و طبعا در میدان خمینی گرایی نیز کار رفسنجانی بخیر تمام نشد و نتوانست اعتماد خمینی را بدست آورد. و بدین جهت (و علیرغم استعداد و توانی که داشت) اولین سیلی را از خمینی دریافت داشت! بنحوی که خمینی در هنگام مریضی و احتمال مرگ، رهبری آینده را به خامنه ای سپرد و برای رهبریِ بعد از خودش علی خامنه ای را بر او ترجیح داد (با وجود سن و سال بیشتر و حتی لیاقت و توان بیشتر)، و در اینجا نیز رفسنجانی نتوانست سکاندار اصلی مملکت گردد.

و خوب در این مسیر هم (در راه تشیع صفوی و در نظام ولایت فقیهی) جز تبعیت از خامنه ای چاره ای برایش باقی نماند، تبعیتی که بصورت بدیهی «ایمانی و اعتقادی» نبود، و به هیچ وجه علی خامنه ای را بر خودش ترجیح نمی داد. و همین بود که در تبعیت از ایشان نیز کوتاه آورد! و آخرش هم با ایشان دچار اختلاف و درگیری شد، و نهایتا هم بدست و دستور ولی فقیه دوم (خامنه ای) تا روز مرگش منزوی و مطرود و مـورد شماتت واقع گردید (و حتی ۱۹ دی نیز روزنامه ها و مجلات خامنه ای علیه ایشان مطلب داشتند). و باید دانست که اساس اختلاف رفسنجانی و خامنه ای در بدست داشتن قـدرت اصلی در ایران و حاکمیت سیاسی و اقتصادی بر مملکت بود (و در این راستا در پی انحصار قدرت و حذف یکدیگر برآمدند). و در این میان نحوۀ تعامل با غرب بسیار برجسته گردید: هاشمی رفسنجانی (بنابر ماهیت و ابن الوقتی اش) تنور غرب را بیش از همۀ تنورها گرمتر تصور می کرد (کمااینکه جناح بازمانده اش و متمایل به مبادی و قیم مورد علاقۀ غرب بهمین صورت هستند)، و فکر می کرد که اگر غرب و دُوَل ناتویی را پشت سر خود داشته باشد، کارش روبراه و مستغنی از هر طرف و جناحی است؛ لکن زمان ثابت کرد که صفویهای سرکوبگری از نوع علی خامنه ای (جهت سرکوب مردمی به بزرگی مردم ایران و جهت مقابله با ممالک سنی مذهب و سنی ستیزی) حتی از مردان ابن الوقتی از نوع رفسنجانی بیشتر بکار غرب می آیند.

و آخرین مرحلۀ ابن الوقتی و فرصت طلبی هاشمی رفسنجانی (علی الظاهر) این بود که بعد از خامنه ای همه کارۀ نظام ولایت مطلقه شود، و یا اینکه با تشدید مریضی خامنه ای در مجلس خبرگانِ ولایت فقیهی او را از رهبری عزل نماید؛ و همین بود که خامنه ای و حلقه به گوشانش در مجلس مزبور ایشان را از بدست گرفتن رهبری مجلس خبرگان ولایت فقیهی محروم نمودند. و با توجه به اینکه همۀ امیدش به اواخر عمرش دوخته بود، نخواست بصورت علنی نسبت به نظام ولایت فقیهی و «نظریۀ ولایت فقیه» موضع گیری روشنی داشته باشد، و بیشتر با ایماء و اشاره بدان طعنه می زد و آن را محل تشکیک قرار می داد، و احیانا از شورای رهبری سخن به میان می آورد. و از این رو نهایتا معلوم نگردید که ایشان اصلاح طلب و در صف اصلاح طلبان است و یا متحد خامنه ای و یار و همراه همیشگی ایشان! کمااینکه اصلاح طلبان نیز او را مردی خاکستری و دارای مواضع مجهول قلمداد می کردند، و منجمله مهدی کروبی در نامه های مختلف و منتشر شده ای سکوت و تماشاچی بودنش را بصورت بسیار صریحی مورد خطاب و عتاب قرار داده است. و اما مرگ ناگهانی شانس آخرش را هم از او گرفت؛ و بالاخره این خامنه ای بود که بر جنازۀ رفسنجانی نماز میت! خواند، و آخرش در کنار خمینی دفن گردید.  اینست که میگوییم: هاشمی رفسنجانی ابن الوقتی بود که وقت پیدا نکرد و تلف گردید و به رنگ خاکستری مُرد، و به نظر موحدین آزادیخواه این سرنوشت هر کسی است که طاقت و توانش را صرف چیزهایی کند که بدان ایمان و اعتقاد ندارد، باشد که مایۀ عبرت باشد.

سازمان موحدین آزادیخواه ایران

۱۵ ربیع الثانی ۱۴۳۸ - ۲۴ دی ۱۳۹۵

 


- نماهنگ منتشر شده توسط شبکۀ خامنه ای از مراسم تشییع هاشمی رفسنجانی

- مروری بر رابطه سید ‌احمد خمینی با ‌هاشمی رفسنجانی

- متن کامل نامه مهدی کروبی به هاشمی رفسنجانی در مورد وظایف مجلس خبرگان

- متن کامل دومین نامه‌ی مهدی کروبی به هاشمی رفسنجانی

- عجیب‌ترین سخنان هاشمی درباره ولایت‌فقیه

- رفسنجانی: مخالف گنجاندن ولایت فقیه در قانون اساسی بودم!

- اظهارات صریح و جدید هاشمی رفسنجانی

- رفسنجانی و امکان شورایی شدن رهبری در جمهوری اسلامی