انتقادات فوَرانی آرین و زیر گرفتن اسلام و جریانات اسلامی

به خواست آقای آرین این انتقادات فوَرانی را منتشر کردیم و در جواب آن توضیحاتی دادیم.

 

آقایان محترم،

با توجه به ابراز عقایدتان نسبت به نلسون ماندلا و ارسال آن برای من و لابد سایر هموطنان ایرانی، امیدوارم که نظر مرا نیز نسبت به عقایدتان در سایت تان منعکس کنید.

شما با  تحلیل اخیرتان از شخصیت نلسون ماندلا چاره ای ندارید جز اینکه صلح حدیبیه پیغمبر با فرستاده ابوسفیان را نیز از همین نوع مصالحه های با امپریالیسم آن روز " تنازل و سازشکاری" تلقی کنید، همان مصالحه ایکه طی آن پیغمبر پذیرفت که رسول خدا خوانده نشود و صحابه پیغمبر عمر فاروق در اثر این مصالحه مسئله دار شده و با یاران خود در میان گذاشت که مبادا پیغمبر فرستاده واقعی خدا نباشد؟؟؟ من این دلیل را از فرهنگ باور های خودتان آوردم تا شما با منطق و ملاک باورهای خودتان پی به میزان خشم اندشه تان و اندیشه خشم ناکتان ببرید!؟ و گر نه من با پیغمبری که کودک 9 ساله را به همسری خویش بر می گزیند مشکل و مسئله دارم.

دوستان شما به شدت فرزانه در خیال خودید اما نمی دانید که در نا آگاهی  موهومی گرده به گرده می شوید و آنرا رستگاری می نامید !؟ با اسلامی به جنگ اسلامی دیگر رفتن را تنها راه رهائی می دانید !؟ و غافل از اینکه حتی بی سواد ترین انسان های در بند اسلام هم به این واقعیت پی برده اند که این اسلام است که عیب دارد!؟ و غیر ممکن است که گروهی اسلامی به قدرت برسد و رادیکال ترین جناح آن، قدرت را قبضه نکنند!؟ زیرا چماق امثال شما ضد " سازشکاری و تنازل " ستیزان بر بالای سر اصلاح طلبانتان خواهد چرخید!!؟؟؟  

لازم می دانم دوستانه به شما هشدار دهم که سیاق فکر و جهان بینی و تحلیل هایتان به غایت کورکورانه بوده و به دوران خشم و غضب ناشی از عقب ماندگی های جهان اسلام و جنگ موهوم دنیای کمونیسم بر علیه امپریالیسم غرب  بر میگردد !!  و اندیشه های شما ملقمه ومحصول افکار غرب ستیزانه دکتر شریعتی و آل احمد ها و شبه روشنفکران عصر کمونیسم است !؟ اگر تمدن و پیشرفت های انسان امروزی که با توسل  به خرد و خرد مداری انسان و عمدتا در غرب پدید آمد نبود، مسلمانان حتی قادر نبودند  خوراک و لوازم مورد نیاز بیش از یک میلیارد  امت خود را با ابزار آلات دوران اسلامی تامین کنند و یا  برای بیش از یک میلیارد مسلمان کار ایجاد کنند؟ تا چه  رسد به اینکه برق و موتور و یخچال و تلفن و کامپیوتر و ماشین آلات گوناگون بسازند و متاسفانه مسمانان  حتی از درک مفهوم و استفاده درست از مصنوعات بشر امروز نیز عاجزند! لابد امامزاده های الکترونیکی و مهر های ضد شک در رکعات نماز و استخاره های با استفاده از وبسایت و در بعد دیگر هم فقط به سراغ ساخت بمب هسته ای رفتن را از حکومت اسلامی شاهد هستید. یا اعلام فیس بوک به عنوان صفحه ضاله، و عدم فهم و تفسیر اینترنت و غیره.....

آیا نمی بینید حکومت هم فکران شما در وطن من و شما در ایران در 35 سال گذشته چه چهره ای از اسلام ترسیم کرده است!؟! و شما هنوز هم میفرمائید: بسم الله و له الحکم و المصیر؟؟؟؟ و قطعا "ح" آنرا هم بر حلقومتان می مالانید؟؟!! آیا نمی بینید بنام حکم خداوند حتی پسر خمینی را کشتند ؟! چه رسد به سایر آزادیخواهان و آزادگان که از ابتدا با روش و منش حکومت اسلامی توافق نداشتند؟؟ و چه آسان به نام اسلام از تمام حقوقشان ساقط شدند؟؟! در حالی که همه آنها مسلمان نیز بودند!؟!

آقایان عقاید شما به دوران قبل از ظهور خمینی و آن تصورات ایده الیستی که دکتر شریعتی از اسلام ترسیم کرد و در فقدان یک اندیشه رهائی بخش و جهت بخش ، توسط شبه روشنفکرانی که به هر حشیشی چنگ می انداختند تعلق دارد و بس ، اسلام و کارت اسلام هم توسط خمینی و هم توسط مجاهدین و هم توسط نهضت آزادی سوزانده شده است ، توسط خمینی  بواسطه اعلام ولایت فقاهت سوزانده شد زیرا در آیت الکرسی صریحا اشاره شده است که" الله ولی الذین آمنو ...." یعنی خدا ولی مومنین است و نه فقیه ؟؟؟؟ که این تضاد آشکار در حوزه کلام  بود و در حوزه عمل حکومتی و فرط خونریزی انسانها و غیره هم که اظهر من الشمس است !؟  توسط مجاهدین سوزانده شد بواسطه انحصار در مبارزه بر ضد حکومت ملایان !؟ آنها هم قداست و انحصار مبارزه را به نفع خویش مصادره کردند وبقیه آزادیخواهان را معطل اعلام نمودند .!! و خود را تنها آلتر ناتیو به حق آینده اعلام فرمودند البته باز هم به توسل به اسلام و خدا !؟ و خب خدای آنها به زعم خودشان کمی پیشرفته تر از خدای ملایان است؟! نهضت آزادی هم در انفعال بی خاصیت در چنگال رژیم نقش موش را در چنگال گربه بازی کردند و وجودشان برای توجیه غلبه و شوکت ملایان تند رو مصرف شد .!؟ و نهایتا تمام حرکت های اسلامی ضد ملا ها عملا تبدیل به نهضتی شبیه نهضت بهائیان شده است و در صورت باقی ماندن ملا ها ، عملا سر از ایستگاه بهائیت در خواهند آورد!؟

و اما شما دوستان بوی سخنتان همان تند خوئی و رادیکالیسم موجود ملایان است !؟ و تکرار همان اعلامیه های تند و تیز اوایل انقلاب است و بس؟! گوئی زمان بر شما نگذشته است!؟ هرچه را به نام اسلام دیده اید را فقط  بنام ملایان انگار کرده اید و غافل از اینکه اگر شما هم در صندلی ملایان نشسته بودید چیزی بهتر از آنها از آب در نمی آمدید !؟  زیرا نهایتا به زندگی و زنده بودن  اصالتی قائل نیستید و در مقابل به شهادت و آن جهان بهتری معتقدید !؟  به همین دلیل است که تحلیلی درست از عظمت انسانی مثل ماندلا را ندارید و با نوشتارتان در مقابل آینه ایستادید ! امیدوارم که به خودتان بیائید، و راه واقعی تری برای نجات ایران بیابید، اگر خمینی راه ماندلا را رفته بود ! و اگر کسانی را که گناهی نداشتند و خود اسیر مناسباط تحمیلی شده بودند را به ناحق به قتل نرسانده بود ! و حقوق انسانی همه گروه ها و اندیشه های گوناگون را به رسمیت شناخته بود ، و اگر نطفه کینه ورزی را بنام اسلام در خود نپرورده بود . اکنون ایران به مدینه فاضله ای برای اخلاق انسانی و حرمت انسان شرقی و قطبی قوی با فرهنگی مملو از اخلاق و انسانیت و مساوات و پیشرفت تبدیل شده بود !؟  و اینک شما فرهیختگان گرانقدر به جای معرفی نلسون ماندلا ها به جهان و ایران و معرفی مبارزات خشونت پرهیز برای نجات ایران عزیز به تخطئه شخصیت نلسون ماندلا نشسته اید !؟ دریغا و دردا!؟

با مهر و احترام به حقوق انسانی شما.

هموطن شما آرین -  Dec. 2013

 

 

بِسْمِ اللَّه وَ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ

 

توضیحاتی از سماء نسبت به  انتقادات فوَرانی آرین:

مشکل انتقادات آقای آرین علاوه بر خشم آلود و فوَرانی بودنشان اینست که بجای مطلب مورد بحث (تنازل و سازشکاری؛ بهای اُسطوره شدن ماندِلای تروریست؟!) به نقد اسلام و موحدین آزادیخواه و حکومت آیندۀ آنها و گذشتۀ حرکتهای اسلامی و خلط آن با خمینی و نظام ولایت مطلقه و..... پرداخته است؛ و لکن در رابطه با مطلب مورد نظر حتی یک جمله را به بحث و نقد نکشیده و معلوم نیست که چرا اینقدر این مطلب او را جوشانده است؟! امیدواریم که آرین عزیز مطلب مربوطه را مطالعه کرده باشند؛ هرچند متأسفانه چنین به نظر نمی رسد؟! چرا که در مطلب سماء نلسون ماندلا بسیار محترم داشته شده، و حتی دوستانی معترض بودند که چقدر میتوان روش کار ماندلا را به روش کار مسلمینِ صدر اسلام به رهبری حضرت محمد تشبیه کرد؟! و لکن چنین به نظر می رسد که دوست منتقدمان ماندلا را زیاده از حد نگریسته و کار ایشان را مطلق نموده (همان اُسطوره سازی) و انتسابِ «تنازل و سازشکاری» به ایشان را (که حقیقتی انکار ناپذیر و بسیار آفتابی است) گناهی بزرگ! تصور کرده؛ و در نتیجه بسیار متأثر شده است. و این در حالیست که این دلسوختۀ ماندلا و معتقد به روش مُدارای ایشان؛ انتقاداتش در حقِ «سماء و جریانات مختلف اسلامی و کلا اسلام و مسلمین» بسیار انکاری و پایمال کننده بوده و اصلا بوی خصومت می دهند!!! و هرچه اسلام و پیامبر اسلام و جریانات اسلامی و جوامع اسلامی است زیر گرفته و همه را از پنجرۀ عملکرد خمینی و نظام ولایت مطلقه اش نگریسته است؟!

همچنین متأسفانه نقد ایشان نسبت به ازدواج پیامبر با عائشه و مسائل صلح حُدَیبیه و....... زیاده از حد نسنجیده و دور از واقع و حقیقت است: در این رابطه همین بس که سن ازدواج عائشه (ام المؤمنین) جِدا قابل بحث و نقادی است و سندی برای اثبات ۹ سالگی ایشان (هنگام ازدواج) وجود ندارد؛ و دوست منتقد متأسفانه در اینجا به تعالیم عامیانۀ آخوندی تکیه نموده است؟! در حالی که چنین کاری نه قاعده و قانون اسلامی دارد، و نه منصوص و مستند به حرفی از قرآن مُنزَل و احادیث مُسلَّم است؟! و در این رابطه علاوه بر اینکه روایات بسیار «متعدد و متناقض» است؛ از مردم آن دوره نیز و حتی از مخالفان کافرکیش (که دائما در کمین محمد بودند و برایش تهمتها درست کردند) اعتراضی به ثبت نرسیده است. بگذریم از اینکه تأسیس و تکمیل اسلام (و احکام مختلف آن) یک دورۀ زمانی ۲۳ را طی کرده است؛ و بگذریم از اینکه در تفکر توحیدی و در قرآن مُنزَل هیچ رسولی در زندگی بشری اش معصوم نیست، و موحدین آزادیخواه نیز روی همین خط و منهج حرکت می کنند.

و اما مسائل صلح حُدَیبیه: حذف نام محمد رسول الله و بجای آن درج محمد بن عبدلله در صلح نامۀ حدیبیه (و همچنین بعضی خواست های دیگر) بنابر اصـــرار و شرط گذاری کُفار قریش و در یک آتش بس دو جانبه صورت گرفت. و اتفاقا دلیل کفار قریش در این رابطه در حد خودش بجا بود! و بهمین خاطر حضرت محمد با آن موافقت نمود. کفار قریش گفتند: در این صلح نامه باید محمد بن عبد الله نوشته شود نه محمد رسول الله! زیرا اعتراف به عبارتِ رسول الله (صلح با رســــولِ الله) چیزی برای کفار قریش باقی نمی گذاشت؛ و چنین القاء می شد که آنها با «رسولِ الله و فرستادۀ خدا» صلح کرده اند؛ و این یک اعتراف ضمنی می شد بر رسالت الهی محمد و موضع کفرآمیز خودشان. و طبعا قرآن حکیم نیز مخالف تحمیل عبارتِ «محمد رسول الله» بر غیر مسلمین و اعتراف آنها بر رسالت توحیدی اوست؛ و این خودش یک نمونۀ عالیِ آزادگی در سیرۀ نبوی و صلح طلبی ایشان (حتی با کُفّار حربی) و اعتقاد به آزادی در تدین و دینداری و تحمل عقاید و حقوق دیگران است. و در متن مطلب سماء نیز در این رابطه چنین آمده است: بنابر این، نلسون ماندلا و کنگرۀ ملی آفریقا مصالحه نکردند؛ بلکه تنازل نمودند و کارشان به سازش کشیده شد؛ و همین بود که حتی عصر ماندلا چندان پربار نبود. و اما بدتر از آن اوضـــاع جانشینان اوست؛ جانشینانی که بی مزه هستند و بویی از عدالت طلبی و آزادیخواهی از آنها به مشام نمی رسد؛ و حتی در مَظِنّۀ فساد مالی و سیاسی قرار گرفته اند. اینست که قرآن حکیم دعوت به صلح و مصالحه میکند نه تنازل و سازشکاری: وَإِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (انفال - ۶۱): «وقتی که به سِلم و صلح میل کردند، تو هم به سِلم و صلح میل کن، و در اين رابطه بر الله توکل نما». و طبعا صلح و مصالحه (که بیانگر توازنِ طرفین است و تنها بنابر توازن قوا معنا میدهد) میتواند اهداف مبارزه را متحقق و جامۀ عمل پوشد؛ لکن تنازل و سازشکاری (که از روی ناچاری و احتمال بدتر شدن اوضاع و یا بنابر خیانتکاری واقع میشود) اهداف مبارزه و خواست های تعیین شده را عقیم و پایمال می سازد. و این  فرق اساسی بین «صُلح و مُصالحه» و «تنازُل و سازشکاری» است. سماء - ۲۵ صفر ۱۴۳۵ - ۸ دی ۱۳۹۲