بسم اللّه الرحمن الرحيم

تسلیم در برابر پادشاهی دمکرات و سکولار پهلوی؟!

شورای ملی ایران، که رضا پهلوی همه کارۀ آنست و در رأس آن قرار دارد و سخنگوی آنست، در پاریس تشکیل و جهت برقراری «نظام دمکراتیک سکولار!» آغاز بکار نمود. و این بدین معناست که غرب این بار تنها از پنجره وارد نمی شود؛ بلکه اصرار می ورزد که مردم ایران یک «غلط کردم!» بدهکارند؛ غلط کردمی که تنها با برقراری دوبارۀ تاج و تخت پهلوی و باز کردن دروازۀ ایران به روی استعمارگران غربی و افتتاح مُجدد سفارت استعمار صهیونی در تهران پاک می شود؟! و گویی بی بی سی انگلیسی هم دارد پیش قدم می شود؛ و میخواهد همان کاری را که برای خمینی انجام داد؛ همان را برای شاهزاده و ولیعهد سابق! بعمل آورد. و در همین راستا برگزاری جلسۀ شورای ملی ایران و سخنگو شدن رضا پهلوی در پاریس! جلب توجه می نماید؛ و لکن معلوم نیست که محلۀ برگزاری این جلسه «نوفل لوشاتو» بوده یا محلۀ دیگری در نظر گرفته شده است؟! و خلاصه باید جبران شود و همه چیز بجای خود برگردد؛ و مردم ایران و جریاناتی که علیه نظام شاهنشاهی پهلوی موضع گرفتند باید فریاد بزنند: «غلط کردیم! غلط کردیم! برای همیشه دمکرات و سکولار شدیم! و تسلیم دودمان پهلوی و اربابانش گشتیم!». و این چیزی است که پیش روی مردم ایران و نیروهای سیاسی آن قرار دارد و همۀ اطراف باید در این رابطه تعیین تکلیف نمایند. و طبعا وقتی که مردمی نتواند آقا و بالاسر خود باشد و یا اینکه از دستاوردهای خود حفاظت نماید؛ در دنیا و آخرت چاره ای جز ندامت و پشیمانی و غلط کردم ندارد؛ و این حکمی ازلی است. حالا این ندامت و پشیمانی میتواند در برابر الله و محکمۀ او اظهار شود، و میتواند در برابر شاهزادۀ پهلوی و اربابانِ غربی اش واقع گردد.

و اما لازم است بدانیم که پادشاهی دمکرات و سکولاری که برای آیندۀ ایران بافته شده چیست؟! قبل از هر چیز آنچه مدنظر است (و بهمین خاطر رضا پهلوی فعلا و رسما سخنگوی شورای ملی ایران اعلام شده) همانا بازگرداندن تاج و تخت پهلوی و احیای نظام شاهنشاهی در ایران است! گرچه نه آن را تصریح کرده و نه بدین زودیها تصریح خواهند کرد؛ و اینکه نظام آیندۀ ایران پادشاهی باشد یا جمهوری به صندوقهای رأی مردمِ سکولار! واگذار شده است. لکن آنچه جالبتر است و مکث روی آن ضروری تر مینماید، مسئلۀ دمکراسی و سکولاریسم یا نظام دمکراسی سکولار است (الفاظی که جهت مجهول ماندنِ موضوع و مراعات ادبیات غربی و بیان ریشۀ افکار! ارائه می شوند). در گذشته معمولا همراه با دمکراسی (که همان مردمسالاری است) الفاظ سکولار و سکولاریسم را کمتر قید می کردند و بیشتر خواهان نظام دمکراسی و جدایی دین (اسلام) از سیاست و حکومت می شدند؛ لکن حالا که بیشتر مسلمین هم (خاصتا بعد از تحولات ترکیه و بهار عربی) خواهان دمکراسی و مردمسالاری هستند و از طریق دمکراسی نمی توان به حذف و انزوای مسلمین رسید؛ در نتیجه روی دمکراسی سکولار تأکید می کنند؟! و این امری است که مثلا مردم ترکیه بسیار خوب آن را درک می کنند؛ چونکه با آن روبرو بوده اند و به چشم خود دیده اند که: «در جوامع اسلامی، دمکراسی و سکولاریسم متضاد هستند و در برابر یکدیگر قرار دارند»، زیرا دمکراسی سکولار دقیقا به معنای «مردمسالاری دَهری و بی دینانه» است. و این در حالیست که دمکراسی و حکومت مردمی، وجهۀ عام و فراگیر دارد و همۀ مکاتب و جهات و گرایشات را در بر می گیرد، و اما زمانی که دمکراسی را مقید سازیم و الفاظ و اصطلاحات معینی را دنبالش قرار دهیم، آنگاه دمکراسی و مُحتوای آن از کار می افتد و توخالی می شود، مثلِ: دمکراسی اسلامی، دمکراسی کمونیستی، دمکراسی سکولار، دمکراسی قومی و....... و بدیهی است که دمکراسی سکولار (یا سکولاریستی) بیشتر برای جهان اسلام طرح میشود و هدفِ آن «برکناری و حذف اسلام و مسلمین» است، و سکولاریسم غربی - استعماری در ذات خودش اسلام ستیز و در عداوت با اسلام و مسلمین است. و گرنه حتی بیشتر نظامهای سیاسی غرب صلیبی هستند و پرچم شان با نقش صلیب منقوش و عَلَم گشته است. و طبعا دَهریت (که پیروانش دَهریون هستند) همان الحاد و بی دینی و یک جریان تاریخی است و در صدر اسلام (و قبل از آن هم) وجود داشته است، کمااینکه بعدا نیز و خاصتا در زمانِ عباسیان (قرون دوم و سوم هجری) همراه با فِرَق مختلفه در میان مسلمین ظاهر شدند و مایۀ بحث و مشاجرات بسیاری گشتند. اینست که این داستان سر درازی دارد و در میان دهریون (قدیمی یا معاصر) اعتقادی به خدا و دین و آخرت وجود ندارد. بنابر این، سکولاریسم و خط و منهج سکولاریستی پدیدۀ جدیدی نیست و میتوان آن را دهریت معاصر و پیروانش را دهریون معاصر تلقی نمود. به عبارت دیگر، سکولاریسم همان دهریت قدیم و خلاصه شدن در همین عصر و دنیاست، و دَهری فردی دنیایی است که به چیزی غیر از مادیت دنیا و ظواهر آن اعتقاد ندارد. و بدیهی است که این لفظ (الدّهر) همان ایام از این آیۀ قرآنی اخذ شده است: وَقَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُم بِذَٰلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ (جاثیه - ۲۴): «دُنیاگرایان و منکران قیامت گفتند چیزی جز همین حیات دنیوی وجود ندارد؛ می میریم و زندگی می کنیم، و تنها همین دهر و زمان ما را نابود می سازد؛ لکن آنها نسبت بدین امر علم و آگاهی ندارند و تنها گمانه زنی می کنند».

در هر صورت، حقیقت مسئله اینست که دمکراسی سکولار در جهان اسلام، خیال و شعار است و هدفِ آن صرفا تحمیل نظام «الحادی و کافرکیش و استبدادی» بر مسلمین و جوامع اسلامی است. در غیر این صورت چنین نظامی در جوامع اسلامی بالضرورة ارتداد و نامسلمانی مسلمین را اقتضاء می کند و نیازمند ارتداد و بازگشت آنها از دین اسلام و دَهری و سکولار شدن آنهاست. و این چیزی است که بدین سادگی ممکن نخواهد گشت و جوامع اسلامی (و من جمله مردم ایران) راه ارتداد و غربگرایی و سکولاریزاسیون را نخواهند پیمود. کمااینکه جوامع اسلامی در راستای توحیدی شدن و اسلامی شدن (به معنای قرآنی) راه دراز و طولانی در پیش دارند. و همین است که موحدین آزادیخواه دنبال آزادی و مردمسالاری و کثرتگرایی و نظام متحدۀ مردمی هستند، نه جامعۀ توحیدی، نظام توحیدی، اقتصاد توحیدی، خانوادۀ توحیدی و...... زیرا مردم ما و جوامع ما نیازمند «آزادی بیان و آزادی انتخاب و آزادیهای سیاسی» هستند، قبل از اینکه نیازمند نظام عقیدتی مشخصی باشند و یا حتی از عهدۀ آن برآیند. حال سؤال اینست: کسانی که نظام دمکراتیکِ سکولار بر جوامع اسلامی و مشخصا مردم ایران تحمیل می کنند (بگذریم از کذبِ ادعایشان!) و مردم را در انتخاب آن محصور می گردانند؛ چه فرقی با نظام ولایت مطلقه دارند که مردم ایران را در «جمهوری اسلامی آری یا نه» محصور و محدود کرد؟! آیا نام جدید (بدون تغییر ماهیت و مُحتوی!) مشکلی را حل می کند و گرهی را می گشاید؛ یا اینکه مشکلات و مصائب را بیشتر و تکراری می گرداند؟! کمااینکه کمونیستها نیز خواستند بجای دمکراسی بُرژوایی، دمکراسی خلقی را بر جوامع دیگر تحمیل نمایند؟! و خوب معلوم است که در میدان تأثیر و کاربرد و خاصتا در راه وصول به آزادی و مردمسالاری و کثرتگرایی و عبور از استبداد و سلطه گری، فرقی بین «دمکراسی خلقی و دمکراسی سکولار و دمکراسی اسلامی و دمکراسی قومی و......» وجود نداشته و کسی از آنها خیر و برکتی ندیده است. پس کافی است؛ و خاصتا وقتی که چنین نظامی توسط مُدعی خاندان پهلوی و توابع آن (با سابقۀ ۶ دهه استبداد و سرکوبگری و عَمالگی اجنبی و کودتاهای خونین) ارائه می شود، مسئله را واقعا شرم آورتر می کند.

سازمان موحدین آزادیخواه ایران

۱۹ جمادی الثانی ۱۴۳۴ - ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۲