بسم الله الرحمن الرحيم

قیام جدید اهل سنت عراق و زمینه های پیروزی آن

بعد از اشغال عراق توسط آمریکا و دُوَل غربی و اِسقاط استبداد بعثی - صدامی (پیروزی استعمار و سرنگونی استبداد)، اهل سنت راه مقاومت مسلحانه اختیار کرد، و بر خلاف بخشهای دیگر سالها با آنها جنگیدند. و درست است که نهایتا شکست خوردند، اما خسارات بسیار سنگینِ جانی و مالی و روانی بر اشغالگران وارد ساختند. و عوامل اساسی شکست آنها (علاوه بر تنهایی)، یکی حضور جیوش غربی و همکاری محلی با آنها، دومی محاصرۀ منطقه ای و همکاری دول منطقه با غرب، سومی اختلافات خود اهل سنت، که چند دسته شدند: بخشی راه مقاومت مسلحانه در پیش گرفتند، بخشی دیگر (به رهبری حزب اسلامی) روش مبارزۀ سیاسی را برگزیدند و در مجالس و حکومتهای امریکی - عراقی شرکت جستند، بخشی نیز (به رهبری علمای عراق - حارث الضاری) راه تحریم سیاسی را اختیار کردند. لکن از همه بدتر روش «صَحوه» بود، که بعد از مقاومت مسلحانه از در همکاری با غربیها درآمدند و در واقع تسلیم شدند (و به قول خودشان از ظلم القاعده و سیطرۀ ایران به تنگ آمدند).

همه می دانیم که آمریکایی ها و دول غربی بعد از اِتمام عملیات جنگی و درهم شکستن مقاومت، عراق را به احزاب صفوی و متحد نظام ولایت مطلقه سپردند، همان کسانی که با هدایت نظام ولایت مطلقه نقش اساسی در همکاری با غرب و درهم شکستن مقاومت مسلحانه بازی کردند. بنابر این، وقتی که آمریکایی ها و دول غربی (در بعد جنگی) عراق را ترک نمودند و برای نیروهای ولایت فقیهی جیش و جیوش ساختند، اکثر خاک عراق و حکومت عراق و اقتصاد عراق و همه چیز آن به تصرف آنها درآمد (بجز مناطق کردنشین  که در دست کردها باقی ماند)، و در آن دوره حقد و کینۀ صفوی و «لعنت و نفرین شان» جامۀ عمل پوشید. و این همان دوره ای است که فی الواقع ایام طلایی احزاب صفوی و نظام ولایت مطلقه و دوره ای است که هلال صفوی (شیعی) توسط آمریکا و دول ناتویی داشت تکمیل می شد. و باید گفت ریشۀ قیامی که حالا و مجددا به وقوع پیوسته و بسیار سرسختانه است، به این دوره از حذف و پایمال سازی باز می گردد.

این وضعیت تا بهار عربی ادامه داشت، لکن بهار عربی همۀ طرح ها و برنامه های استعماری را بهم زد و مستبدین و نظامهای استبدادی را پشت سرهم به زیر کشید، تا رسید به سوریه! و اما چه سوریه ای؟! همان سوریه ای که از طرفی یکی از دُوَل طوقِ استعمار صهیونی (سپر اسرائیل) بحساب می آمد؛ و از طرف دیگر یکی از حلقه های اساسی هلال صفوی (شیعی) قلمداد می گشت؟! و خلاصه بعد از بهار عربی و انقلاب سوریه «دورۀ طلایی غرب و صفویت» بسر آمد و همه چیز مختل گردید. هرچند قیام سبز ایران و سقوط اقتصاد غربی نیز این نیروهای شیطانی را در داخل نیز هدف قرار داد و ماهیت آنها را برملاتر نمود (بگذریم از باطلاق افغانستان که آمریکا و ناتوییها علنا در آن گیر کرده اند و برای مصالحه با طالبان به گدایی افتاده اند).

اما مسئلۀ قیامها و انقلابهای آزادیخواهانه و ضد استبدادی - استعماری در سوریه متوقف نگردید و در عراق نیز شعله ور شد (و به قول رؤسای نظام ولایت مطلقه این فتنه! آنجا را نیز فرا گرفت). و طبعا دول ضد انقلابی و استعمارگر غرب هم «در برابر همۀ این قیامها و انقلابها» بدایتا راه مخالفت! و نهایتا راه پذیرش و همراهی! در پیش گرفتند؛ هرچند در پی عقیم سازی آنها بوده و به هر شکلی میخواهند آنها را خنثی سازند. البته وضع سوریه و عراق بسیار متفاوت است، و مثلا غرب نمیخواهد غلبه بر نظام اسد تحقق پذیرد و به فکر تغییرات ظاهری (و از جمله کنار زدن اسد و بقای نظام استبدادی - استعماری) در آن دیار هستند.

بدیهی است که وضعیت عراق حتی پیچیده تر از سوریه است، زیرا عملا سه قسمت است (قسمت سنی نشین عرب، قسمت سنی نشین کرد، و قسمت شیعه نشین که علی الکُل عرب هستند). و این قیامِ مُجدد و تا حال مسالمت آمیزی که در آن به وقوق پیوسته و سه جمعه تظاهرات و تحصنات را پشت سر گذاشته است (جمعة العزة، جمعة الصمود - مقاومت، و جمعة الرباط - سنگر گرفتن) در مناطق سنی نشین عرب واقع است و شامل شش استان میشود: انبار، بغداد، صلاح الدین، دیاله، تأمیم (کرکوک)، و نینوا (موصل). و این شش استان از نظر مساحت تقریبا نصف خاک عراق را تشکیل میدهند. هرچند باید دانست که نیروها و عشایر و شخصیتهای شیعی یک موضع نیستند و بسیاری از آنها با اکثر مطالب قیام کنندگان همدرد و همراه هستند، و از جمله صدریها با حکومت نوری مالکی اختلافات زیادی دارند. قابل ذکر است که مطالب و خواستهای قیام کنندگان مشروعیت داخلی و بین المللی دارد، و به اعتراف نهادهای حقوق بشری، حکومت صفویها و احزاب ولایت فقیهی در یک دهۀ گذشته (با همکاری و بدون همکاری اشغالگران غربی) جنایات بیشماری مرتکب شده اند و حتی قوانینشان هم ضد بشری است، و نمونۀ آنها مادۀ چهار قانون ضد ارهاب است، که به آن «مادۀ چهار ضد سُنی» میگویند.

و زمینه هایی که میتوانند پیروزی این قیام جدید و مسالمت آمیز را مُسجَّل نمایند بدین قرارند: اولا قوات اشغالگر آمریکا و غرب حضور ندارند، تا به کمک آنها بتوانند مردم را سرکوب کنند؛ و در نتیجه استبدادیان حاکم بجای سرکوب قیام مردم، ممکن است به فکر صلح و مصالحه بیفتند و تن به مُطالبات مردمی و حکومت شراکتی بدهند و نظام اتحادی را جامۀ عمل پوشند. ثانیا اینبار احزاب حاکمِ کردستان نه تنها متحد ائتلاف صفوی و حکومت آنها نیستند، بلکه خودشان نیز همانند «اهل سنتِ عرب» با آنها و حکومت مالکی «مشاکل اساسی» پیدا کرده اند، تا جایی که عملا در مناطق متنازعه (و مشخصا در کرکوک) در برابر یکدیگر موضع جنگی گرفته اند؛ و فرماندهی عملیات دجله نیز مشخصا برای مقابله با کردها بوجود آمده است (بگذریم از مسائل نفت و بودجۀ سالانه و مهار مرزها و......)، ثالثا سوریۀ انقلابی و ترکیۀ جدید متحد آزادیخواهان و هماوا با این قیام هستند، و خاصتا اگر مالکی (که ولی مطلقۀ عراق شده: رئیس حکومت، فرماندۀ کل قوا، وزیر دفاع! و وزیر امنیت داخلی) بخواهد آن را به زور پایان دهد، احتمال تبدیل آن به قیام مسلحانه (مثل سوریه) بعید نخواهد بود، و آنگاه مرزهای سوریه معنای بیشتری پیدا خواهند کرد. و رابعا اهل سنتِ عرب در این قیام متحد است و اختلافات قبلی را ندارند و بصورت یکدست و سراسری در این قیام شرکت کرده اند؛ و حتی بر خلاف دورۀ قبلی (که بیشتر ظلم و ستم صدامی مطرح بود) بخشهای دیگر نیز با آنها همدرد هستند و از مظالم و مفاسد حکومت جدید مینالند، لکن مانند مناطق سنی نشین فرصت ابراز مخالفت ندارند.

سازمان موحدین آزادیخواه ایران

۱ ربیع الاول ۱۴۳۴ - ۲۴ دی ۱۳۹۱

تصاویر و مطالب دیگر دربارۀ قیام جدید اهل سنت عراق:

http://www.aljazeeratalk.net/node/9678

http://www.alsharq.net.sa/2013/01/12/671581

http://www.google.com/search?q=جمعة+الرباط&rls=en&tbm=isch