بِسْمِ اللَّه وَلَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ

دخالت دین در سیاست ممنوع! و در کودتا واجب؟!

 صرف نظر از ماهیت دین و دینداری و نقش آن در حیات و مَمات بشری (و مشخصا دین و دینداری توحیدی - که وسیعا توسط موحدین آزادیخواه و از جمله در هدف اعلای رسالت بدان پرداخته شده است) موضوعی را مطرح می کنیم که توسط مصادر استبدادی - استعماری عَلَم و دامن زده می شود؛ و آنهم اسلام سیاسی است (اصطلاحی که مُختص بدخواهان اسلام و مسلمین و مخالفان بیداری اسلامی است). و منظورشان از این اصطلاح اسلامیتی است که حرکات و جماعات و احزاب اسلامی حامل و داعی آنند و میخواهند اسلام و دینداری اسلامی  را از وضعیت شخصی و خرافاتی و بلا تأثیری که بخود گرفته خارج سازند و بدان جان و روح تازه ای بخشند. کاری که موجب میشود که «اسلام و اسلامیت» از کنج مساجد بی خاصیت و عبادات بلا هـدف بیرون آید و مُجددا وارد صحنه های مختلف زندگی جوامع اسلامی (اعم از اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و......) گردد. و این چیزی است که آزادی و استقلال و رشد مسلمین را پایه گذاری میکند؛ و بهمین خاطر نظامهای استبدادی - استعماری شدیدا مخالف آن هستند و روی آن کار و تبلیغات بسیار وسیعی انجام داده اند و حتی توان تخیُّل و چشم دیدن آن را ندارند؛ و به روش عَمیائی و بسیار کورمنشانه با پدیدۀ «احیاگری اسلامی» رفتار میکنند؛ و در مقابله با آن به «زور و تهمت و دجالیت» متوسل می شوند.

اینست که غرب و غربگرایان بسیار جاهلانه و زورگویانه به مسئلۀ اسلام و سیاست و حکومت پرداخته اند و در این رابطه زیاده از حد شلوغ بازی درآورده اند؟! لکن با توجه به دروغ و جعلی بودن این جنجال و هیاهو هیچوقت از «استبداد و سرکوبگری و زور سلاحهای مخرب» بی نیاز نمی شوند؟! با وجود این، پیروان کذب و جعل و کورمنشی هر از گاهی به دام ادعای خود مبنی بر «جدایی دین از سیاست و حکومت» می افتند و در اوضاع بسیار مفتضحانه ای برای سیاست و حکومت باب طبع خود! به دین و دینداران متوسل می شوند و از ائمۀ خیانتکار دین کمک و یاری می جویند؟! و حتی آنها را وادار به دخالت در سیاست و حکومت مینمایند؛ و سیاست و حکومت استبدادی - استعماری را به «تأییدات و فتاوای دینی!» مُزیّن می سازند؟! بدین ترتیب، هنگام ناچاری! نه تنها ادعاهای خود را «مبنی بر جدایی دین و سیاست» فراموش و بر خلاف ادعاهای خود ظاهر میشوند؛ بلکه در بدترین شکل و صورت به استخدام دین و سوء استفاده از دینداران و دخیل کردن آنها در امر سیاست و حکومت می پردازند. و در این مواقع است که ماهیت ادعاهای دجالانه و مواضعی که در مورد رابطۀ دین و سیاست اتخاذ میشود، افشاء و مفتضح می گردد. و جدیدترین مثال این رسوایی و افتضاح همانا ساحۀ سیاسی مصر و جدایی و عدم جدایی دین از سیاست و حکومت در آن مملکت می باشد؟! بدین صورت که: جریانات و عناصر استبدادی - کودتایی، تمام توان خود را بکار بردند تا این روش استعماری - استبدادی را جا بیندازند که دین اسلام نباید در سیاست و حکومت دخالت نماید و حکومت و نظام سیاسی و قانون اساسی باید لائیک و غیردینی باشد؛ تا سیاست و حکومت فراگیر شود و همه گیر شود (بگذریم از اینکه در حکومت غیر دینی همۀ دینداران حذف میشوند و صرفا جای بی دینان میشود). و لکن همان جریانات استبدادی - کودتاچی برای توجیه و پوشاندن کودتای خونین خود دست به دامن رؤسای مذهبی شدند و آشکارا و «با حضور و تأیید آنها» کودتای خود را اعلام داشتند؟!

آری؛ زمان و تجربیاتِ گسترده ثابت نموده که منادیان جدایی دین و سیاست همیشه چنین نمی اندیشند؛ و در هر زمان و مکانی معتقد به جدایی دین از سیاست و حکومت نیستند؟! و تنها زمانی بدان دامن می زنند که دین و دینداری از استخدام و سوء استفادۀ آنها خارج می شود؟! و لکن اگر دین و دینداری در خدمت آنها باشد و به نفع آنها عمل نماید؛ آنگاه دخالت دین در سیاست و حکومت نه تنها اشکالی نخواهد داشت، بلکه حضورش واجب و بسیار ضروری می گردد؛ خاصتا در ایامی که پستی و بُطلانِ استبدادیان و استعمارگران تنها به زور دین و فتوای دینداران! توجیه و پوشانده میشود؟! و از جمله در ایام کودتایی «دخالت دین و دینداران در سیاست و حکومت» از هر زمانی وجوب بیشتری پیدا میکند؟! پس در صورت مصالح استبدادی - استعماری، دخالت دین در سیاست و حکومت که هیچ! بلکه دخالت دین در کودتا نیز! امری واجب و ضروی میشود و کسی هم (از عوامل استبدادی - استعماری) انتقادی نخواهد کرد؛ و در مقابلِ «دخالت و دخیل دادن رؤسای مذهبی در کودتاها و تأیید نظامهای استبدادی - استعماری توسط آنها» سکوت مرگباری بعمل می آید؟! کمااینکه در کودتای مصر به ریاست سیسی چنین گردید و در سایۀ رجال مذهبی و با حضور نمایندگان «ازهری - قبطی - سلفی» کودتای مصر جامۀ عمل پوشید. و طبعا مثل همیشه به اثبات رسید که: اگر دین در خدمت سیاستی باشد که حکومت را از چنگال جریانات استبدادی - استعماری خارج نماید؛ آنگاه دین و دینداری باید بطور کامل از سیاست و حکومت جدا شود و امری شخصی گردد؛ و لکن اگر دین و دینداری عامل استحکام سلطۀ آنها باشد و به خدمت آنها درآید؛ در آن صورت باید دین و دینداران بطور کامل در سیاست و حکومت دخالت نمایند و اصلا پشتیبان حکومتیان گردند؟! خاصتا وقتی که حکومت کودتایی می شود، همۀ ادیان و رجال مذهبی! باید به صحنه بیایند و فتوی دهند که: «خروج از امر حاکم خروج از دین و دینداری است و قتل خوارج واجب می باشد». و این ویدیوی صوتی - تصویری و این صحنۀ استبدادی - استعماری و آراسته به «دین فروشان حامی کودتا» ما را از هر تفصیل و تشریحی بی نیاز می سازد و قضیه را اظهر من الشمس می گرداند.

سازمان موحدین آزادیخواه ایران

۲۴ شوال ۱۴۳۴ - ۹ شهریور ۱۳۹۲

 

___________________________________________________________________________