بِسْمِ اللَّه وَ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ
اعدامهای زنجیره ای: نرمش با غرب و شدت با مردم؟!
در جنگل ما (ایران)
نزدیک به یک قرن است که مردمش تماما مغلوب و شکست خورده (دورۀ پهلوی و
ولایت فقیهی) و گرفتار یک استبداد مطلقۀ تمامیت خواه شده است، و چیزی از حق
و حقوق برای مردم ایران باقی نمانده است.
بحدی که در نظام پهلوی و نظام ولایت فقیهی حتی لباس و زبان و آداب و معابد
و.....
تابع هوای مستبدین گردیده!
و مردم ایران به معنای واقعی کلمه «مسلوب
الاراده و بردۀ مُستبدین» گشته
است.
و بصورت حتم
در سطح جهان! ذلیل تر از مردم ایران بسیار به ندرت یافت می شود؟! و از همین
روست که موج «سرکوب و اعدام و فرار در ایران» به اوج خود رسیده و زبانزد
مردم دنیا
شده
است؛ تا جایی که در رابطه با این مصائب اولین مملکت در
عالم!
بحساب می آید.
و بدبختانه تا عمر این نظام وحشی (وحشی به معنای حقیقی خودش - فاقد شرع و
قانون و اخلاق) طولانی تر می گردد، بر توحش و درندگی آن افزوده می شود؟! و
برای مثال اگر در سال ۶۷ در مقابل
عملیات
مجاهدین خلق،
اعدام زندانیان سیاسی بسیار هزینه بردار و اعتراض آمیز بود،
اما
امروزه همان کار
(اعدام زندانیان) و در مقابله با مخالفان مسلح!
«بدون اعتراضات چندانی»
تکرار و
مثل اینکه
به سهولت سپری می شود؟! و این یعنی عادی و اعتیادی شدن قتل و
اعدامِ مخالفان و زندانیان سیاسی. در قتلهای زنجیره ای نیز وضع بهمین
مِنوال بود: آن زمان قتلهای زنجیره ای عکس العمل داشت؛ اما اگر امروزه همان
کارها صورت گیرند، احتمالا (و بنابر عادی شدن جوخۀ اعدام) آب از آب تکان
نمی خورد؟! و از همین روست که اعتراض و انتقاد در ایران بسیار تنزل پیدا
کرده و «حکومت وحشت» به معنای واقعی
کلمه جامۀ عمل پوشیده است. البته شکی نیست که غرب و دستگاه خبری استعماری
با نظام ولایت مطلقه همراهی می کند؛ و مثلا حسن روحانی را حتی بیش از خاتمی
تبلیغ می نمایند؟! و این در حالیست که حسن روحانی حتی اسما هم اصلاح طلب
نیست؟! بگذریم از اینکه می بایست داستان اصلاح طلبیِ خاتمی مایۀ عبرت! و
نتیجه گرفته شود که در این نظامِ جنگلی کاری مُیَسّر نمی شود.
چنین وضعیتی
(غلبۀ مطلق نظام سیاسی بر مردم و برقراری حکومت وحشت) هر نوع اصلاح طلبی و
بهبود اوضاع را محال می سازد؛ کمااینکه در دو دهه و نیم گذشته شاهد آن بوده
ایم، و در غیر ایران نیز این امر صدق می کند. زیرا در چنین وضعیتی نظام
سیاسی دشمن خونی مردم میشود؛ و کوچکترین روزنۀ آزادی حکومت وحشت را
«متلاشی و ساقط» می گرداند. به عبارت
دیگر اقتضای نظام سفاک و خونریز «زوال و نابودی» است، و به هیچ وجه اصلاح و
تغییر را تحمل نمی کند؛ چونکه مردم و نظام سیاسی در برابر یکدیگر قرار
گرفته و دشمن یکدیگر شده اند، و این پدیده وسیعا تجربه دار و پر
سابقه است و میتوان دهها و صدها مورد برایش ذکر نمود. بنابر این در وضعیت
تقابل خصمانه و پر تلفات، مسئلۀ غالب و مغلوب مطرح میشود، نه اصلاح و تفاهم
و هماهنگی. و در این اوضاع و با شکست و کنار زدن نظام استبدادی، بزرگترین
هنر همانا عفو عمومی و برقراری «آزادی و
مردمسالاری و کثرتگرایی» است؛ و گرنه نظام استبدادی باز تولید و
تجدید می شود. و اما توازن قدرت: فی الواقع توازن قدرت بیشتر در اوایل امور
ظاهر می شود، و در میدان نزاع و درگیری هم میتواند تداوم پیدا می کند، و
لکن با غلبۀ طرفی بر طرف دیگر معمولا توازن قدرت از میان می رود و مسئله به
طرفین «غالب و مغلوب» منتهی می گردد. گرچه همیشه چنین نیست، و مثلا اگر طرف
مغلوب ریشه دار و اهل مقاومت باشد، عوامل جدیدی می توانند موازین قوا را
بهم بزنند و مجددا «توازن قدرت»
برقرار نمایند؛ و حتی طرفهای غالب و مغلوب را عوض کنند. برای مثال در عراق
نیروهای مشترک ولایت فقیهی - ناتویی توانستند مقاومت عراقی را سرکوب
نمایند؛ و لکن با توجه به عمق آن مقاومت و تسلیم نشدن اهل سنت عراق، مقاومت
عراقی اینبار در «تظاهرات و تجمعات اعتراضی»
ظاهر گردید. و طبعا در این امر، بهار عربی و خاصتا انقلاب سوریه و
اختلافِ منطقۀ کردستان با استبداد حاکم، نقش زیادی در تغییر موازین قوا
بازی کرد؛ و بدین صورت مقاومت عراقی تجدید گردید.
سازمان موحدین آزادیخواه ایران
۲۳ ذوالحِجّه ۱۴۳۴ - ۶ آبان ۱۳۹۲
http://www.mehrnews.com/TextVersionDetail/2163301
http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/archive/2013/october/27/article/-b20940cbf2.html
http://www.radiofarda.com/content/f12_new_record_in_iran_execution_cases/25131314.html
|