دوای سڵاو ورێز

ببورن که‌ باسییان نه‌کراوه‌، حه‌تمه‌ن کارێکی وایان نه‌کردووه‌ که‌ بێته‌ به‌ر باس،

به‌داخه‌وه‌ ته‌مه‌نی ئێوه‌ زۆر که‌م بوو و جگه‌ له‌ به‌دنێوی له‌ناو خه‌ڵکی ئێمه‌دا

ناوێکتان هه‌ر لێ نه‌ماوه‌ته‌وه‌. جاروباره‌یه‌ک نێوی به‌ڕێز عه‌لی ته‌شاروکی یان

گرووهی ته‌شاروکی ده‌بیسرێ هه‌ر وه‌کوو بیره‌وه‌رییه‌کی تاڵ که‌ بوو به‌ هۆی

له‌ده‌سدانی چه‌ندین که‌سی کارا و لێهاتوو وه‌کوو مه‌رحوومی شه‌فیع خوێندکاری

حوقوقی زانکۆ میللی تاران. و ته‌رکه ‌وه‌ته‌ن بوونی چه‌نده‌ها که‌سی دیکه‌ی که‌

خۆتان باشتر ده‌زانن چ ده‌ڵێم.

ده‌گه‌ڵ ڕێز وحورمه‌تی دووباره‌

براتان بارام

 

 

بسم اللّه الرحمن الرحیم

در سایۀ استبداد امور جِدِّی مَجال نمی یابد

با سلام به آقای بارام و آرزوی دوستی فی مابین و اتخاذ مواضع مسئولانه و متکی به حق و عدالت: دوست عزیز، سازمان مُوَحدین آزادیخواه ایران (سماء) به توحید و آزادی و به اسلام اجتهادی دعوت میکند، و در پی آنست که اسلام و اسلامیت را مجددا و به شیوۀ اجتهادی بیان نماید؛ و حتی مخالفان را به دوستان تبدیل سازد، و الحمد لله در این راستا (علیرغم وضع استبدادی) بلاموفقیت نبوده است. و بعدا ای بارام عزیزی که ان شاء الله من المؤمنین هستی، انضباط دینی به ما اجازه نمی دهد که با توجه به سخنان شما موضع گیری نماییم؛ چرا که ممکن است عذری داشته باشی، بالاخره ظاهرا «زیر سلطۀ استبداد ولایت مطلقه» زندگی می کنی؛ اما آنچه می توانیم روی آن نظر بدهیم اینست: شما بهترین کسان را بدترین انسانها! و بدترین انسانها را بهترینِ آنها تلقی کرده ای؟! و در این سخنِ ما شکی وجود ندارد و به تعبیر قرآن «قول سَدید و علی الصواب» است. بله؛ ما مهاجران و مجاهدان فی سبیل الله هستیم (مجاهدان عقیدتی - سیاسی)؛ اما نظامِ استبداد و شرک و مادیتِ ولایتِ مطلقه حتی در خارج از ایران نیز در پی نابودی ما بوسیلۀ «خائنان و مأمورانش» بوده و می باشد؛ و نمونۀ این خائنان و مأمورانِ خطرناک، همان شفیع عبداللهی آذری است (دین دلار) که شما او را مرحوم قلمداد کرده ای؟! حــــال سؤال ما اینست: آیا به نظر شما این فرد عامل نظام ولایت مطلقه و مأمور وزارت اطلاعات (واواک) نبوده؛ یا اینکه بخاطر خدمت به نظام و مأمور واواک بودن (در داخل و خارج مملکت) او را مرحوم می دانی؟! همچنین: آیا به نظر شما مخالفان نظام ولایت مطلقه حق دفاع از خود را دارند؛ یا اینکه نظام ولایت مطلقه و عُمالش باید در نابودسازی مخالفین آزاد و مختار و بلاجواب باشند؟! بالاخره شما در برابر چنین مواضعی مسئولیت دارید.

دوست گرامی؛ چرا شما مظلومیتِ موحدین آزادیخواه را به رسمیت نمی شناسی و نسبت به رفتار و عداوت نظام ولایت مطلقه و عمالِ خائن و مزدورش چیزی از شما نمی شنویم؟! آیا شما حاضرید که شهدای سماء را (که در مظلومیت و محرومیت اعدام شدند) همانند مزدورانِ «خائن و خطرناکِ» نظام ولایت مطلقه و وزارت اطلاعاتش (واواک) مرحوم قلمداد نمایی؟! و این در حالیست که موحدین آزادیخواه سرکوب و مظلوم ومحروم؛ و نظام ولایت مطلقه ظالم و مستبد و سرکوب کننده است. چرا شما موحدین آزادیخواه را مجرم و منفور و خاتمه یافته! تلقی می کنی؛ اما عمال نظام ولایت مطلقه را مرحوم و اهل دانش و برجسته؟! آیا چنین موضعی فرقی با مواضع زائر دارد؟! جواب سماء به زائر (مدافع نظام ولایت مطلقه). البته موحدین آزادیخواه قبلا هم (در کیله شین) از شما ها موضعی داشتند که متأسفانه ناسزاگویانه و هتاکانه بود؛ هر چند این بار موضع تان نرمتر بود و در عباراتی انعطاف دیده می شود؛ چیزی که جای شکر دارد؛ لکن با توجه به متنی که فرستاده بودید انتظار میرفت که مسئولانه تر برخورد نمایید و در ابراز نظر و موضعگیری دقت بیشتری بخرج دهید. بله آقای بارام اگر شما در پی صالح بودن هستی و آزادی و عدالت را دوست داری، پس بدان که موحدین آزادیخواه برادران شما هستند. البته شما این حق را داری که از موحدین آزادیخواه انتقاد نمایی و اصلا روی آنها سختگیر باشی؛ همانطورکه موحدین آزادیخواه حق دارند به انتقادات جدی و محترمانه جواب بدهند. پس دربارۀ موحدین آزادیخواه هرچه دوست داری مطرح کن؛ آنگاه می بینی که به چه صورت مُقنعانه ای به شما جواب داده میشود، و این روش سماء است. و اما آنچه بدان امیدوار هستیم اینست: دشمنی با موحدین آزادیخواه بسیار سخت و دشوار است؛ چرا که موحدین آزادیخواه کمتر کسی را بعنوان دشمن نگاه میکنند؛ مگر کسی که معاند و دشمن لَدود باشد! و گرنه از دوستی با موحدین آزادیخواه گریزی نخواهد داشت.

آقای بارام؛ ما از دیار هجرت و مظلومیت با شما سخن می گوییم و در برابر همۀ افکار و عملکرد خود مسئولیت داریم (هرچند امروزه نجات از ایرانِ ولایت مطلقه خودش یک پیروزی شده است). و طبعا شما نیز باید چیزی را نقد یا تأیید نمایی که در مورد آن اطلاعات موثق کسب کرده باشی؛ نه اینکه موضع را روی عداوت فاسقان سوار نمایی: «إِن جَاءكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا». ما شما را نمی شناسیم؛ لکن آیا شما حاضر هستی که مثلا حتی در برابر اعضای خانوادۀ شفیع (دین دلار) از مواضع خود دفاع نمایی و او را مرحوم بدانی؟! درحالی که هرچه بسر این خائن غدار و مأمور آمده بنابر مشورت با اعضایی از خانواده اش و با رضایت آنها بوده است؛ و از همین روی اعضایی از خانوادۀ او مدتها توسط نظام ولایت مطلقه زندانی و حتی حکم اعدام گرفتند. آیا شما از این مسئله مطلع هستی که سماء همین شفیع (دین دلار) را بعنوان یکی از فرماندهان خودش به داخل فرستاد؛ اما بعنوان عامل و مأمور ادارۀ اطلاعات (واواک) و از طریق هواپیما برگشت؟! آری؛ دفاع و یا انتقاد «بعد از تبیین و اطلاع» جایز است: «وَ لاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ». اما متأسفانه شما بجای سند و مدرک خواستن از سماء و ثبوت امور! غیابا موحدین آزادیخواه را محکوم می کنی! و در حق آنها بد و بیراهه میگویی؟! واین بوی خصومت میدهد؛ در حالی که شما ظاهرا اهل سخن و قلم هستی؟! آیا شما حاضرید که در نامه ای به رؤسای نظام ولایت مطلقه چنین بی مهابا صحبت کنید و موضعگیری نمایید؟! یا اینکه در چنین نامه ای (اگر بنویسید!) همۀ اصول و فروعِ شناخت! را بکار میگیرید؟! همانطور که حکام استبدادی در برابر قدرتهای استعماری چنین میکنند؛ و اما در برابر مردم خود بسیار استبدادی و پر خشونت هستند.

بگذار به موضوع دیگری بپردازیم: موحدین آزادیخواه در بدترین شرایط و در اوج سرکوبگری، علیه نظام ولایت مطلقه قیام کردند، و حقا که قیام موحدین آزادیخواه یک قیام حسینی بود؛ و آن زمان (سالهای ۷۰ و ۷۱) کمتر کسی بخود اجازه می داد که در برابر نظام یزیدی ولایت مطلقه اصلا موضگیری نماید. اما موحدین آزادیخواه، بجای روش سازش و تنازل (که پیشۀ بعضی جریانات گشته) براساس روش «التزام و ثبات قدم» تسلیم فشارهای نظام ولایت مطلقه نشدند، و در نتیجه کارشان به اختفاء و خروج از مملکت منتهی گردید؛ چیزی که استبداد ولایت مطلقه را هراسان نمود؛ و در داخل و در عراق و پاکستان عُمال مزدور خود را به خدمت گرفت؛ و ثابت نمود که حتی درآن ممالک نیز موحدین آزادیخواه را تحمل نمیکند. و حال آقای بارام میگوید که در داخل از موحدین آزادیخواه خبری نیست؟! خیلی جالب است؛ گویی این نظر بعد از نظرخواهی از مردم ابراز شده است؟! و این در حالی است که حتی سازشکارانی که برای تحمل شدن از طرف استبداد «بهای گزافی» پرداخته اند (و حتی ولایت مطلقه و قانون اساسی اش را هم قبول کرده اند) زمینۀ مطرح شدن ندارند؛ چه برسد به بحث روی موحدین آزادیخواه و امکان مطرح شدن و نشدنشان!

شما نوشته اید موحدین آزادیخواه چه کرده اند تا دربارۀ آنها بحث بشود؟! و بدین صورت، متأسفانه در اینجا نیز شما قضیه را وارونه کرده اید؛ چرا که این موحدین آزادیخواه بودند که بر اساس فکر و فرهنگ و روش توحیدی قیام کردند و راه هجرت در پیش گرفتند؛ و در این راه شهید و زندانی دادند، و همۀ خطرهای یک مبارزه و قیامی بر حق و آزادیخواهانه را بجان خریدند. و طبعا این دیگران هستند باید جواب بدهند که: چرا در برابر نظام ولایت مطلقه طی ۳۰ سال استبداد و سرکوبگری و فرقه گری نه تنها «موضع صریح» نگرفتید؛ بلکه حتی با آن ساختند و بعضا حکومتی گشتند؟! چیزی که شما هم از آن صحبت کرده اید. هرچند به نظر ما (علیرغم سنتی بودنشان) اگر آنها نیز مَجال کار و فعالیت می داشتند؛ وسعت بیشتری پیدا میکردند، و حتی در میدان «تغییر و تحول فکری و فرهنگی» تلاشها می کردند؛ و اصلا سنتی بودنِ حرکات و جریانات، ناشی از انسداد و رکود سیاسی است؛ چرا که در چنین وضعی کسی نمی تواند سر از پیلۀ خود بیرون بیاورد. بله؛ صحبت از موحدین آزادیخواه در سایۀ استبداد عواقب دارد؛ و این عواقب ناشی از ماهیت و اهمیت کار آنهاست. و طبعا شما نیز جریاناتی را مطرح کرده اید که فکر میکنید بیخطر هستند و میشود روی آنها بحث نمود.

اما این تنها بعد سیاسی و حرکت به روش «ثبات قدم» نیست که اهمیت کار موحدین آزادیخواه را متفاوت کرده است؛ بلکه بعد «فکری و عقیدتیِ» موحدین آزادیخواه و ارائۀ منهج جدید و ابتکاریِ «اسلام اجتهادی» مسئله را بکلی متفاوت نموده است؛ و هنگامی که میدان فعالیت علنی و آزادیهای فکری و عقیدتی مجال پیدا کند، آنگاه هر کسی باید مسیر فکری و عقیدتی خودش را مشخص نماید؛ و در صورت مسلمان بودن: یا در خط و منهج سنتی ها قرار میگیرد، و یا خط و منهج موحدین آزادیخواه را که «اجتهادی و فوق مذاهب سنتی» است اختیار می نماید؛ خط و منهجی که بیان کنندۀ توحید و آزادی و اسلامیت حی و راهگشا و نافی سنت گراییِ خرافی و هرزگی غربی است. اما این تنها بعد فکر و عقیده نیست که موحدین آزادیخواه در آن استقلال و ابتکار دارند؛ بلکه در میدان تشکیلات و ماهیت کار تشکیلاتی، پیشتاز و دارای «نظمی توحیدی» هستند. و بعد همانطور که در روش حرکت و مبارزه، شیوۀ خود را دارند، در میدان سیاستها نیز مُختصات خود را دارا می باشند؛ و با مراجعه به قانون مُفصلِ سماء این واقعیت روشنتر میشود. بله؛ در سایۀ استبداد آنچه «مَجال می یابد» بهاء و اثرش اندک است، وآنچه که جدی است مَجالِ طرح و بیانش دشوار میشود. و طبعا مشکل اصلی کار موحدین آزادیخواه نیز همین جدی و مؤثر بودن؛ و توحیدی و آزادیخواه بودن است؛ و بجای هضم شدن، از طرف مستبدین حاکم و محکوم (و احیانا بنابر بی اطلاعی یا سنت گرایی) مجرم و منفور تبلیغ گردیده؛ و نرسیده به اجتماع! خاتمه یافته؟! اعلام میشود.

حال فعالیت فکری - سیاسی: بله فعالیت موحدین آزادیخواه (بصورت علنی) در داخل ایران ممکن نیست؛ و حتی شبکۀ جهانی (اینترنتی) آنها در داخل و توسط استبداد ولایت مطلقه مسدود شده است؛ لکن هر کسی به شبکه های سماء مراجعه نماید می داند که موحدین آزادیخواه در این مدتِ طولانی و در دوران هجرت چقدر فعال بوده اند. بگذریم از اینکه مطالب سماء در حد امکان به همه جا فرستاده می شود. و طبعا در داخل نیز «به طرق مختلف» کار و فعالیت زیادی صورت گرفته است. و بعد اگر کسانی نمی توانند از سازمان موحدین آزادیخواه (و جریانات ضد استبدادی) حتی اسمی بیاورند؛ به کار خودشان لطمه وارد می شود؛ و مطالب شان تشریفاتی می گردد؛ و این یعنی پنهان سازی حقایق و «تسلیم به فشارهای استبدادی». و اما اگر احزاب و سازمانهای توحیدی و آزادیخواه را می توان پنهان و سانسور کرد؛ لکن واقعیت وجودی آنها انکار ناپذیر است، و حتی مُستبدین ولایت مطلقه در نادیده گرفتن و ملقب کردنشان به گروهک! شکست خورده اند. بله؛ موحدین آزادیخواه در طول عمر ۱۹ساله با صریحترین ادبیات در برابر استبداد و شرک و مادیت (داخلی و خارجی) موضع گیری نموده و مبارزه ای مُستمر و دارای ماهیت توحیدی و آزادیخواهانه براه انداخته اند (و این بزرگترین کار است)؛ و مطالب سماء در صدها شبکۀ اینترنتی ثبت و منتشر شده است. و طبعا کم نیستند آنهایی که دربارۀ موحدین آزادیخواه قلم زده اند؛ و با مراجعه به شبکۀ سماء این واقعیت روشنتر می شود.

سازمان موحدین آزادیخواه ایران

۷ صفر ۱۴۳۲ - ۲۲ دی ۱۳۸۹