بسم الله الرحمن الرحیم
بحرین؛ بین استبداد ملِکی و استبداد فرقه ای؟!
در مملکت بحرین
قیام بزرگی علیه نظام استبدادی حاکم به وقوع پیوسته است؛ کما اینکه بسیاری
از ممالک عربی و اسلامی وارد یک وضعیت انقلابی و لااقل اصلاح طلبانه شده
اند. لکن آنچه در این میدانِ سرنوشت باید عمیقا متوجه آن بود اینست که: صرف
قیام و انقلاب و تغییر نظام سیاسی مشکلی را حل نمیکند؛ چرا که: اگر هدف یک
قیام و انقلاب (بجای آزادسازی) تنها «تغییر
نظام سیاسی و قدرت سیاسی» باشد؛ آنگاه دعوای طرفین بی نتیجه و باطل
و مشمول اصل تنازع و «جنگ ظالمان» خواهد بود؛ چرا که در آن حق جانشین باطل
نخواهد گشت؛ کما اینکه در ایران و عراق و افغانستان و..... بدین صورت بود و
در این تغییرات سیاسی چندان خیری نصیب مردمان آنها نگردید. و همانطور که می
دانیم در ایران شاهی نظام استبدادی ساقط و بجایش نظام استبدادی ولایت مطلقه
قرار گرفت. در افغانستان نظام طالبان برکنار گردید و جایش را نظام استعماری
- استبدادی پر کرد. در عراق هم نظام بعثی زائل شد، و یک نظام استعماری -
استبدادی - و تنازع آفرین جانشین آن گشت. و لکن همۀ این تغییرات صــوری؛
مردم آن ممالک را از قیامهای آزادیخواهانۀ جدید بی نیاز نساخته است. اینست که
در تغییر و تحولات سیاسی نباید تنها متوجه قیام و مبارزه گردید؛ و نباید
همۀ نظرات صرفا متوجه ظلم و استبداد حاکم باشد؛ بلکه بیش از آن باید به
«نتیجۀ قیام و مبارزه» توجه داشت؛ و
اینکه چه چیزی (بعد از همۀ رنجها و خونها و خسارتها) جانشین نظام موجود
میشود.
و اما در بحرین:
اگر ما از روی مواضع نظام ولایت مطلقه و مراجع صفوی (در ایران و عراق) به
قیام پر تلفات و خونین مردم بحرین نگاه کنیم؛ بدین نتیجه میرسیم که بعد از
نظام استبدادی و وابستۀ ملِکی در بحرین؛ مردم آن مملکت گرفتار نظام ولایت
مطلقه خواهند شد؟! و طبعا در چنین صورتی؛ قیام مردم بحرین از هم اکنون عقیم
و نازا و رنج و زحمت آنها صرفا برای تغییر نظام سیاسی و
«دست بدست گشتن قدرت استبدادی» خواهد
بود. و به تأکید حمایت و دخالت نظام ولایت مطلقه و سوز و گداز مراجع صفوی
در رابطه با قیام مردم بحرین کاملا به نفع نظام ملکی حاکم و به ضرر مردم
مظلوم آن دیار تمام گردید؛ و حتی تدخل دول دیگر را نزد بسیاری موجه ساخت؛
چرا که: این نوع حمایت فرقه ای - استبدادی نشان داد؛ یا لا اقل وانمود کرد
که: این قیام؛ نه آزادیخواهانه! بلکه فرقه ای و بر مبنای تفکر صفوی -
ولایت
فقیهی است (که نمونه اش را در ایران و عراق می بینیم). و مخصوصا این
استبدادیان و این مراجع صفوی تأکید میکنند که این
«شیعیان بحرین!» هستند که مظلوم واقع شده
و قیام کرده اند نه مردم بحرین؛ و این بدین معناست که بله نظام حاکم بر
بحرین سنی مذهب است؛ و برای مردم سنی آن مشکلی ندارد؛ و ظلم آن صرفا متوجه
شیعیان است؛ نظری که واقعا خباثت بار است؛ و همۀ نظامهای استبدادی (و من
جمله نظام ولایت مطلقه) هیچ قوم و مذهب و فرقه ای را برسمیت نمی شناسند و
برای همه پر مصیبت و استبدادی هستند.
آری؛ حق آن بود
که مردم استبداد زدۀ بحرین؛ هم مخالف نظام استبدادی ملِکی خود؛ و هم مخالف
نظام استبدادی ولایت مطلقه؛ و اصلا مخالف تفکر استبدادی و فرقه ای صفوی
باشند. و چه خوب بود بدانند که موضع استبدادی - فرقه ای نظام ولایت مطلقه و
مراجع صفوی در ایران و عراق و در مناطق دیگر، قیام آنها را جدا مخدوش و حتی
خفه خواهد کرد و آب به آسیاب «نظام ملکی
بحرین» خواهد ریخت. و بعدا اگر هم بر استبداد ملکی غالب شوند؛
همانند مردم ایران و عراق گرفتار نظام استبدادی صفوی خواهند گشت؛ و همانند
مردم ایران و عراق محتاج قیام دیگری (و آن وقت آزادیخواهانه!) خواهند شد؛
چرا که بشرِ بدون آزادی معنا ندارد؛ مسلوب الاراده است؛ راکد و درمانده
است. حال آیا آنها نمی بایست عبرت بگیرند و در مقابل
«حمایت مستبدین ولایت مطلقه» موضع گیری
نمایند؟! و خاصتا میبایست حمایت فرقه ای مراجع صفوی برای آنها جدا سؤال
برانگیز باشد؛ و اینکه چرا این مراجع استبدادی - صفوی، مظلومیت و زیر سلطگی
شیعیان ایران و عراق را نمی بینند و تنها ظلمِ حاکمان سنی (!) را محکوم
مینمایند؟! (بگذریم از دستگاه خبری استعمار که به قیام آنها رنگ شیعی
میدهد). امیدواریم چنین باشد و همۀ مردم بحرین مُتحد و آزادیخواه باشند؛ و
نکند با اتخاذ مواضع فرقه ای «نظام ملِکی -
استبدادی» بهتر از جانشین آن تلقی شود؛ و قیام آنها استبدادی فرقه
ای در پی آورد.
ســـازمان موحدین آزادیخواه ایــران ۱۴ ربیع الثانی ۱۴۳۲ - ۲۸ اسفند ۱۳۸۹
|