بسم الله الرحمن الرحيم

از جنبش سبزِ اصلاح طلبی به جنبش سبز آزادی

کار و فعالیت موحدین آزادیخواه ان شاء الله روی اخلاص و آزادگی است؛ و پیروان این منهج توحیدی و آزادیخواهانه اهل «مُصالحه و تفاهم» هستند؛ و تا راه مسالمت آمیز وجود داشته باشد آن را بر راههای دیگر ترجیح میدهند. اینست که موحدین آزادیخواه نه تنها مُشتاق آنند که اصلاح طلبان با مردم باشند و به مردم بپیوندند، بلکه حتی آرزو میکنند که «استبدادیان حاکم نیز» در مسیر خدا و خلق قرار گیرند و همه با هم «ایرانی آزاد و آباد» بسازیم. بله از طرف اصلاح طلبان چیزهایی به مشام رسید و خیلی ها نیز از آن استقبال کردند (و موحدین آزادیخواه حالا هم خواهان اتحاد و همبستگی اصلاح طلبان و همۀ آزادیخواهان مستقل و مردمسالار هستند)؛ اما اصلاح طلبان نباید به فکر مصرف مردم برای مکاسب جناحی باشند. بالاخره مردم آزادی میخواهند؛ حقوق اساسی خود را میخواهند؛ چرا هر کس که قانون اساسی ولایت مطلقه را قبول نداشت؛ باید خارج از جنبش سبز قرار بگیرد؟! آیا چنین شرطی همۀ رشته ها را پنبه نخواهد کرد؟! به تأکید خواهد کرد؛ و محصور شدن در «نظام ولایت مطلقه» و محدود گشتن در «اذن و اجازۀ استبدادیان» ره به آزادی و مردمسالاری و کثرت گرایی نخواهد برد، و طبعا آزادیخواهان نمیتوانند به چنین روشی دل ببندند. و همین است که اگر جنبش سبزِ اصلاح طلبی به «جنبش سبز آزادی» تبدیل نشود و سطح آن ارتقاء پیدا نکند، افول و زوال آن حتمی خواهد بود. و طبعا این جنبش زمانی میتواند جنبش سبز آزادی بشود که از «محدودۀ نظام ولایت مطلقه» خارج گردد و هـدف اصلی را «آزادی و مردمسالاری و کثرتگرایی» قرار دهد. و در روش مبارزه هم علاوه برمحدود نشدن در «اذن و اجازۀ استبدادیان» و استفاده از همۀ وسایل مدنی، برنامه های مبارزاتی اش نیز مُستمر باشد و از «مناسبتهای نظام ولایت مطلقه» فراتر برود. آری؛ در نظام ولایت مطلقه تا حال «دو جناح» وجود داشته است: یکی «جناح سرکوب»؛ و دیگری «جناح فریب». جناح سرکوب تحت امر علی خامنه ای و مصباح یزدی قرار دارد (که ماهیتشان مشخص است)، و جناح فریب نیز در مهار رفسنجانی و خاتمی است (که مشکل آنها نه عبور از نظام ولایت مطلقه؛ بلکه عدم تحمل شدنشان در آن میباشد). و طبعـا هر دو جناح تا حال در پی «مهار و استخدام مردم» بوده اند.

و نکتۀ دیگر اینکه: سمــاء خـواستار برکناری نظام ولایت مطلقه است، و طبعا قضیۀ «برکنارسازی با امر براندازی» فرق دارد: برکنارسازی می تواند مُسالمت آمیز باشد (و مثلا میتواند از راه انتخابات آزاد واقع شود)؛ و می تواند از راه قیام مردمی و با توسل به وسایل مدنی (از جمله تظاهرات و اعتصابات) صورت گیرد. و در محدودۀ «خواست برکناری» حتی اگر آزادیخواهان بناچار به جنگ و سلاح نیز متوسل شوند؛ باز برکنارسازی با سرنگون سازی فرق خواهد داشت، و فرق آن در اینست که: برکنارسازی «مانع زُدا و آزاد کننده» است، و حتی دنبال حذف و اِقصای استبدادیان هم نیست، بلکه آنها را نیز در مسیر آزادی و مردمسالاری قرار می دهد، و در این میدان روش حضرت رسول مد نظر است. اما سرنگون سازی «خصمانه و نزاع آفرین» است؛ و ممکن است مسئله به انتقام و قطب بندی جدید اجتماعی منتهی شود. البته بعید می نماید که اصلاح طلبان به «مرحلۀ آزادیخواهی» برسند؛ و همین است که تا حال بصورت خودسرانه عمل کرده و کمتر کسی را خارج از نظام ولایت مطلقه به رسمیت می شناسند، مگر مُنفردین و عناصری که «در خور استفاده!» باشند. تازه از اصلاح طلبانی مثل «موسوی و کروبی» بگذریم؛ آیا غیر از اینست که موضع آقای خاتمی و رفسنجانی و مجمع روحانیون و احزاب اصلاح طلب و..... حالا هم «هزار پهلو!» مانده است؟! اینست که ما معتقدیم «اصلاح طلبان صادق و آزادیخواه» باید از اصلاح طلبان «منافق و استبدادی» مشخص شوند؛ همانطور که در میان مخالفان نظام ولایت مطلقه نیز نیروهای آزادیخواه و مستقل و اهل آزادی و مردمسالاری باید مشخص گردند، تا در سایۀ آن جبهه ای و مسیری ایجــاد گردد که مبانی و مشخصه هایش چنین باشد: «آزادی، استقلال، مردمسالاری، کثرتگرایی، انتخابات آزاد، ایرانی متحد، اعتراف به حقوق اقوام و مذاهب». نه اینکه بیاییم اسیر قانون استبدادی و پر از شرک و خرافات نظام ولایت مطلقه شویم. و ما به نوبۀ خود علاقه مندیم که آقایان «موسوی و کروبی» در رأس این کار عظیم و خدایی و مردمی قرار داشته باشند.

سازمان موحدین آزادیخواه ایران

۵ شعبان ۱۴۳۱ - ۲۶ تیر ۱۳۸۹