بسم الله الرحمن الرحيم
اَشک برای فاطمه! و طناب و زندان برای مردم ایران؟! نظام ولایت مطلقه به مناسبت وفات حضرت فاطمه بصورت رسمی یک روز تعطیلی اعلام کرده و آن را روز «شهادت فاطمه» اعلام داشته است (هر چند عزاداری و عداوت وَرزی تحت نام دهۀ فاطمیه! ده روز تدوام می یابد)؛ و بدین شیوه میخواهد به مردم اسیر و زنجیر شدۀ ایران چنین القاء و تحمیل نماید که فاطمۀ زهراء توسط «عمر فاروق» به قتل رسیده است؛ بنحوی که عمر فاروق به درِ منزل فاطمه رفته و با هُل دادن دروازه به رویشان! فاطمه سقط جنین کرده! و بر اثر آن مُرده است. در این رابطه دو سؤال مطرح می شود: ۱- هدف نظام ولایت مطلقه از طرح این افسانه های خنده آور و در عین حال شرم آور که می خواهد فاطمه را مقتول و قاتلش را عمر فاروق معرفی نماید چیست؟! آیا هدفش ایجاد زمینه های وحدت! بین شیعه و سنی است؟! یا هدفش خدمت به اتحاد و انسجام مردم و اقوام و مذاهب درایران است؟! بدیهی است که این کارِ خبیث در تضاد با این اهداف است.
پس هدفش چیست؟! همانطور که قبلا در مطالب
مختلف تصریح کرده ایم، حقیقتش اینست که قصد نظام ولایت مطلقه در اتخاذ این
موضع گیریِ جنگیِ علیه اسلام و مسلمین (همانند سایر مراسمات صفوی، مثل
مراسم عُمرکشان)، یکی بکارگیری مردم مظلوم شیعه
جهت تداوم نظام ولایت مطلقه است، اما همانطور که می بینیم چنین
قدرتِ «کور و جهالت آمیزی» به سرکوب
پیروانِ مذهب خاصی محدود نمی شود؛ بلکه شیعیان
را نیز فرا گرفته و حتی کار به حذف و سرکوب مراجع شیعه رسیده است، همچنانکه محمد
خاتمی هم (که
در ریاست جمهوری او افسانۀ شهادت فاطمه قانونِ حکومتی گردید)
از این سرکوبگریها مصون و محفوظ نمانده، و حتی ناقل داستان قانونی شدن این
مراسم شوم و نزاع آفرین نیز (ابطحی) بخاطر مواضع اصلاح طلبانه اش! به زندان رفت و مجبور به اعتراف و
ندامتکاری گردید (و ظاهرا تبریکات صفوی منشانه اش کارگر نیفتاده است).
هدف دوم نظام ولایت مطلقه در عَلَم کردن
مراسمات فرقه ای و
خصومت آمیز؛ همانا کسبِ
رضای استعمارگران
غربی است؛ بدین صورت که
می خواهد به آنها اثبات نماید که نظام ولایت مطلقه همان
نظام صفوی است و درجنگ و عداوت با
مسلمین میتواند بکار آید.
و طبعا آقای خاتمی هم که به دنبال اصلاحات
استبدادی - استعماری بود بیشتر این هدف مد نظرش بوده است. و باید توجه داشت
که به مرور زمان و به میزان
مطرود شدنِ این نظام توسط مردم ایران، مواضع شرک آمیز و فرقه ای آن وسیع تر و
عمیق تر گردیده و به حمایتِ
«لعنتچیان صفوی
و استعمارگران غربی» احتیاج بیشتری پیدا کرده است؛ نیروهایی که در
داخل بیشتر در خط مصبـاح یزدی - احمدی نژاد قرار دارند، و در خارج نیز
دُوَل ناتویی مظهر آن هستند؛ و در این راستا کارها و سفرهای مصباح یزدی و
احمدی نژاد به ممالک غربی بسیار جای تأمل است. و همین است که نظام ولایت
مطلقه به طرف جریانات صفوی که «مصباح یزدی
و احمدی نژاد» در رأس آنها هستند گرایش پیدا کرده و این نظامِ
استبداد و شرک و تبعیض میدان حاکمیت آنها گردیده است؛ بنحوی که پیروان خمینی! و حتی
خانوادۀ خمینی! در آستانۀ طرد و حذف نهایی قرار گرفته اند. اینست که در
زمان حاکمیت مصباح یزدی و احمدی نژاد مواضع فرقه ای و اسلام ستیزانۀ نظام
ولایت مطلقه اوج گرفته و
«فرقه گری و
نژادپرستی» سراپای وجودش را فرا گرفته است.
۲-
همه می دانند که
در صدر اسلام و در میان مسلمین و در میان صحابۀ کبار و در میان
مهاجر و انصار و حتی در میان کسانی
که اهل حل و عقد مسلمین بحساب آمده اند، اختلافاتی روی داده است، تا جایی
که از اواخر خلافت عثمان و خاصتا در «دورۀ علی و
معاویه» کار به اقتتال داخلی کشیده شد؛ و آخرش هم مصائب بجایی
رسیدند که حتی حرم حضرت رسول و ام المؤمنین عائشه (محبوبترین همسر رسول
اسلام) توسط حضرت علی خلیفۀ چهارم در میدان جنگ و قتال اسیر گردید؛ و بعدا
نیز خوارج به قصد «نابودی سران فتنه!»
قصد جان علی و معاویه و عَمرو بن عاص نمودند (که در رابطه با قتل علی به هدف
رسیدند؛ اما در قتل معاویه و عَمرو بن عاص ناکام ماندند). البته این مصائب به
اینجا هم ختم نگردید و جنگ و قتال در میان
«فرزندان صحابه»
نیز تداوم یافت، و داستان جنگ یزید و حسین (که غرق
در خیال و افسانه گردیده است) نمونۀ این مصائب است. حال تصور کنید که مسئلۀ
اختلاف و اقتتال در نسل اول اسلامی و خصوصا مسئلۀ قضاوت در میان آنها چقدر
«پیچیده وحساس» است. اما سیاه پرستان
ولعنتچیان صفوی بی مهابا و بدون اینکه از
چیزی حساب ببرند بر طبل جنگ میکوبند؟! آری؛ آنها خواستار ادامۀ «جنگ فرقه ای» هستند؛ جنگی که سوخت آن
مردم ایران و اقوام مظلوم و ستم دیدۀ آن هستند. در حالی که اگر برای اعلام
جنگ و تداوم جنگ
۱۴۰۰ ساله بی حرمتی
به فاطمه
از طرف لعنتچیان صفوی دلیلی
بحساب می آید (که یک ادعای فرقه ای بیش نیست؛
و در صورت حقیقت آن، فاطمه
هیچ امتیازی بر زنان دیگر ندارد،
و بی حرمتی به او همانند به حرمتی به یک زن می باشد)،
برای طرف دیگر
اسارت ام المؤمنین توسط علی (که امری مسلم است) میتواند سندی بزرگ در عداوت
با طرفداران علی محسوب شود (کما اینکه طرفداران معاویه چنین می کردند؛ و در
همین راستا قضیۀ پیراهن عثمان و علم کردن آن مشهور است)؛ بگذریم از اینکه
لعنتچیان صفوی «بیش از یزید و معاویه»
دشمن علی و حسین هستند. البته باید دانست که مسئله روشنتر از این حرفهاست،
چرا که صفویان لعنتچی (از انکار و لعنت صحابه و خلفای راشدین که بگذریم)
حتی خود قرآن را قبول ندارند؛ و قرآن سالم و دست نخورده را که نام همۀ
امامان هم در آن ذکر! شده؛ نزد مهدی! تصور می کنند؛ و در نتیجه آنها قبل از
هر چیز باید موضع خود را نسبت به «خود قرآن»
و از جمله کتاب حسین نوری در اثبات تحریف قرآن (فصل الخطاب فی اثبات
تحریف کتاب رب الارباب) روشن سازند. خلاصه قضیه عمیق تر از این حرفهاست، و
اصلا در رابطه با تشیع صفوی مسئلۀ مسلمانی و نامسلمانی آنها مطرح است، و
حتی در «میدان کتب و منابع» نیز هر
چیزی که به آنها منسوب باشد جدا مشکوک و محل تردید از طرف اهل علم بحساب می
آید؛ چرا که بجـای مبنای
«تاریخی و علمی»
مبنای فرقه ای و کینه توزانه دارند. اینست که واقعا باید بحال مردم
ایران گریست؛ همان مردمی که در دورۀ اسلامی بزرگترین خدمتها را انجام داده
و وسیعا درخشیدند؛ اما بعد از تسلط صفویه و
تداوم نظام صفوی در نظام ولایت مطلقه کار ایرانیان به فساد و
انحطاط و افسانه کشیده شد. و اکنون می بینیم که ایران و ایرانی چگونه تحت
سلطۀ «کذابان صفوی - ولایت فقیهی» قرار
گرفته اند و چگونه جان مردم ایران زیر چاقوی اعدامهای آنها واقع شده است؛
تا جایی که حتی اصلاح طلبان شیعی هم تحمل نمیشوند؛ و همگان دیدیم که نسبت
به مرجع بزرگی مثل «حسین علی منتظری»
چه بی حرمتی ها کردند؛ بگذریم از اینکه چگونه ایران را ویران و اموال و
ثروات ایرانیان را حیف و میل میکنند. خدایا
بدستان مردم ایران این وضع شوم و پر مُصیبت را متحول گردان.
ما بعنوان سازمانِ موحدین آزادیخواه ایران
ضمن محکوم کردن «فرقه گری و جنگ افروزی نظام
ولایت مطلقه» و محکوم کردن روز وفات فاطمۀ زهراء بعنوان روز شهادت و
حتی اختصاص یک روز تعطیلی بدین مناسبت؛ معتقدیم که این نوع برخورد با تاریخ
و تهمت سازی علیه خلفای مسلمین؛ رهاوردی جز تداوم جنگهای قومی و فرقه ای
نخواهد داشت، و این مناسبت تهمت آمیز و کینه توزانه
«مُستحق لغو و ابطال» است. و اگر
میخواهیم در ایرانی آزاد و در صلح و سلامت زندگی کنیم و همدیگر را دوست
داشته باشیم، چاره ای جز لغو و زائل سازی مراسمات فرقه ای و تعطیلاتی که
بدین روزهای خصمانه اختصاص یافته اند نداریم. و خوبست همینجا خطاب به آقای
محمد خاتمی گفته شود که: اصلاح طلبی ات مقبول واقع نخواهد شد، مگر اینکه
ثابت نمایی که معتقد هستید «ایران برای همۀ
ایرانیان است». و در آخر باید گفت: راه ما ایرانیان و راه ما مسلمین
از این آیۀ توحیدی عبور میکند؛ راهی که هر مسلمانی و هر عاقل و آزادیخواهی
بدان اعتراف مینماید و تسلیم آن می گردد؛ و این چراغ توحید و اسلامیت بدین
صورت است:
تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَ لَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ
وَ لَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ (بقره -
۱۴۱):
«آن امت و جماعتی بود که گذشت و صاحب اکتسابات و عملکرد خود می باشند؛
همانطور که شما نیز صاحب اکتسابات و عملکرد خود می باشید؛ و در رابطه با
اکتسابات و عملکرد آنها (اسلاف و گذشتگان) از شما سؤال نمی شود».
پس ای کذابان جنایتکار در نظام ولایت مطلقه (که همیشه خواسته اید ماهیت و
عملکرد خود را زیر فریادهای مشرکانۀ یا علی یا حسین و یا فاطمه پنهان
سازید) شما مسئول
وضع و یا رفتارهای هزار و چهارصد سال پیش نیستید و کسی از شما سؤال نمیکند که درآن زمان چه
گذشته و چه کسی مقصر بوده است؛ اما امروزه همگان می بینند که شما چه بلایی
بسر ایران و ایرانیان آورده اید (آیا داستان کهریزک و قتلها و تعذیب ها و
تجاوزات جنسی آن بدتر است؛ یا خوردن دروازه به پهلوی فاطمه؟!) و خاصتا در
سال
۸۸
و برعلیه جنبش
سبز همگان دیدند که شما چکار کردید و چه جنایاتی مرتکب شدید؟! پس:
كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ (مدثر -
۳۸):
«هر کسی وابسته به عملکرد و اکتسابات خود
میباشد»؛
یعنی هر کسی درمقابل عملکرد خود جوابگوست.
پس
ای مستبدین غدار که مردم بیچاره را
سوخت استبداد و فرقه گری خود قرار داده اید؛ شما مسئول عملکرد خود هستید و
باید جواب جنایات و سرکوبگریهای خود را بدهید؛ جنایات و سرکوبگریهایی که نه
در زمان یزید و معاویه و نه در زمان
شاهان پهلوی سابقه داشته است. و طبعا اگر ذره ای دین و حیا داشتید با آن کارنامۀ
سیاهی که دارید عالیترین خلیفۀ مسلمین
را غرقِ
تهمت و افتراء و ناسزاگویی نمی کردید. اما چه باید کرد؛ شما
دشمن دین و انسان و پایمال کنندۀ مُلک و مِلت؛ و مصداق واقعی صد فی سبیل
الله و مفسد فی الارض هستید؛
برای فاطمه اشکِ
حزن و ماتم می ریزید؛ اما برای مردم ایران طنابهای اعدام و
زندانهای همراه با
تعذیب و تجاوزاتِ ضد دینی و ضد بشری مُهیا کرده اید؛
مرگتان باد؛ ننگتان باد؛ زوالتان حتمی است؛ و مطمئنا از یزید و
مغول و پهلوی روسیاه تر می باشید؛ و شکست قطعی تان در همینجاست. و سلام
بر آن سبزهایی که راهشان را از شما که «شَرُّ
الْبَرِيَّةِ» هستید
جدا کردند و داخل صف خدا و مردم گشتند.
سازمان موحدین آزادیخواه ایران ۵ جمادی الثانی ۱۴۳۱ - ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۹
|