بسم الله الرحمـن الرحيـم
کدام اساسی تر است: عقل؛ یا آزادی بیان؟!
می گویند: خدایا؛ آنکه عقل دادی چه ندادی؟ و آنکه عقل ندادی چه دادی؟! لکن
ما می گوییم: خدایا؛ آنکه آزادی بیان دارد چه ندارد؟ و آنکه آزادی بیان
ندارد چه دارد؟! و برای همین؛ کار اصلی رسولان بلاغ مُبین بوده است:
وَ مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ
الْمُبِينُ
(عنکبوت -
۱۸):
«آنچه بر رسول واجب است، بلاغ و بیانِ مُبین
و روشن است»، یعنی در میدان دعوت و در رابطه با مردم. اما در سایۀ
نظام های استبدادی نه تنها امکان بــلاغ مُبین و روشن وجود ندارد، بلکه حتی
بــلاغ مُجمل و مختصر هم ممنوع و بحث سر و مال است. و طبعا در نبود
«آزادی بیان» هیچ وقت چنین آیه
ای
متحقق نخواهد شد:
فَبَشِّرْ عِبَادِ، الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ
أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئِكَ هُمْ
أُوْلُوا الْأَلْبَابِ (زُمَر - آیاتِ
۱۷ و
۱۸):
«پس بشارت باد بر کسانی که سخن شنو (آزادمنش) هستند و از بهترین سخنان
تبعیت و پیروی می کنند، آنها همان کسانی هستند که الله هدایت شان کرده و
آنها همان عُقلا و خردمندانند».
آیا غیر از اینست که وجود عقل
و عُقلا بدون «آزادی بیان»
دردی را دوا نمی کنند؟! آیا غیر از اینست که اصلا عقل در سایۀ آزادی بیان و
انتشار آزادانۀ معلومات و کتب مختلفه شکـــوفا می شود؟! آیا غیر از اینست که
تنها در سایۀ آزادی بیان، عقول و تدابیر بشری به
«حرکت و عمل» در می آیند؟! آیا غیر از
اینست که بدون آزادی بیان همه چیز «قفل و راکد»
و عقول بشری «سرکوب و عقیم» و انسانها «مسلوب الاراده» می گردند؟! آیا غیر
از اینست که در سایۀ «استبداد و خفقان»
چیزی جز ریاکاری و معلومات دروغین وجود نخواهد داشت؟! آیا غیر از اینست که
حتی «دین توحید» در سایۀ استبداد و سلب
آزادی بیان شرک آمیز و خرافی و بی خردانه می گردد، همانطور که گشته است؟!
آیا همۀ انسانها و جوامع بشری شاهد این واقعیت نیستند؟!
آری؛ به نظر موحدین آزادیخواه، آزادی
بیان برای انسانها، مثل آب برای خاک؛ و مثل خون برای بدن است. اینست که
درسایۀ استبـداد و سرکوبگری و در عدم وجود آزادی بیان، نه تنها عقل ها
«خفه و راکد» میشوند و حتی بوجود نمی
آیند
(چرا که تنها استعداد عاقل شدن در ذات انسان ها وجود
دارد، اما خود عقل؛ حاصل کسب معلومات و تجربیان و تبادل نظرات است)، بلکه در چنین وضعی نه «دینی» وجــود
خــواهد داشت و نه «اخلاقی» بوجــود می آید؛
نه «علمی» وجــود خواهد داشت و نه
«معلومات صحیحی» کسب می شود، و آنچه می
تواند وجود داشته باشد (همانطورکه همه آن را مشاهده میکنیم)، میل و هوای
مستبدین و مصالح و منافع نامشروع آنهاست. و همین است که با وزیدن
«نسیم آزادی» در هر چیزی تجدید نظر
خواهد شد؛ و هر چیزی نوسازی می شود؛ و هر چیزی از نو نوشته میشود؛ و همه چیز
و از جمله مسائل تاریخی مُجددا ارائه می گردد. بنابر این، دوران آزادی
همانند فصل بهــار است، که در آن همه چیز «دوباره
فعـــال» شده و دوبــاره تجدید حیــات می یابد؛ و از این جهت
«بهــار آزادی» اصطلاحی بسیار پُر معنا
و بجاست.
سازمان موحدین آزادیخواه ایران
۹ صفر
۱۴۳۱ -
۴ بهمن
۱۳۸۸ |