اهم مطالب بیانیۀ شماره 11 میر حسین موسوی در رابطه با استمرار حرکت
آزادیخواهانۀ مردم ایران:
تأمین آزادیهای سیاسی و اجتماعی، رفع تبعیض، امنیت قضایی و برابری در
مقابل قانون، تفکیکناپذیری آزادی، استقلال و تمامیت ارضی کشور از یکدیگر،
مصونیت حیثیت، جان و مال اشخاص، ممنوعیت تفتیش عقاید، آزادی مطبوعات،
ممنوعیت بازرسی نامهها، استراق سمع و هر گونه تجسس، آزادی احزاب و
جمعیتها، آزادی برگزاری اجتماعات، تمرکز دریافتهای دولتی در خزانهداری
کل، تعریف جرم سیاسی و رسیدگی به آن با حضور هیئت منصفه، آزادی بیان و نشر
افکار در صدا و سیما و بی طرفی آن و.......... هر یک اصولی روشن از قانون
اساسی ما را به خود اختصاص دادهاند؛ اصولی که به راحتی و صراحت نقض
میشوند و یا به صورتی ناقص و براساس تفسیرهای مخالف با روح این میثاق ملی
به اجرا درمیآیند، تا جایی که در اجرای اصل ساده و روشنی چون آزادی تدریس
زبانهای قومی و محلی به صرف سلیقه و پسند شخصی مانع ایجاد میشود.
ما خواستار احیای آن بخش فراموش شده از اهدافی هستیم که این نهضت عظیم به
امید تحقق آنها آغاز شد. چه شعارهای بزرگی از انقلاب که اینک دم زدن از
آنها روی کسانی را ترش میکند، تا جائی که گویی اینها شعارهای ضد انقلاب
بودهاند. نمونهای از آنها آزادی است؛ آزادی عقیده، آزادی بیان، آزادی پس
از بیان، آزادی انتخاب کردن و انتخاب شدن، آزادی به تمامی آن معنای جلیلی
که مردم ما در بهمن 57 تأمین آن را یکی از مهمترین اهداف خود میدانستند،
به صورتی که پیروزی انقلاب را بهار آزادی نامیدند. این آزادی به مفهوم
آزادی سیاسی و حق انتقاد بیهراس از حاکمان بوده است.
و مظلوم تر از انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی و قانون اساسی، خود اسلام
است؛ دینی که بسیار از آن نام میبرند و اندک به آن عمل میشود. چه بسیار
که دین را سرند میکنند، هر چه از آن که منافعشان ایجاب نکند به فراموشی
میسپارند و سلیقهها و مصلحتهای خود را متن اسلام مینامند، تا جایی که
دروغ به مشخصهای غیرقابل تفکیک از صدا و سیما تبدیل شود و زشتترین
بداخلاقیها نشانه تعهد به دین پیامبری تلقی گردد که برای تکمیل
بزرگواریهای اخلاقی مبعوث شده است؛ شکنجه زندانیان و کشتن آنان، و اعمالی
که قلم از ذکرشان شرم میکند.
جمع های خویشاندوندی، همسایگی، دوستی، جلسات قرآن، هیئات مذهبی، کانونهای
فرهنگی و ادبی، انجمنها، احزاب، جمعیتها، تشکلهای صنفی، نهادهای
حرفهای، گروههایی که با هم ورزش میکنند یا در رویدادهای هنری حاضر
میشوند، حلقه همکلاسیها، گروه فارغالتحصیلانی که هنوز دور هم جمع می
شوند، همکارانی که با یکدیگر صمیمیت یافتهاند، و . . . ؛ هر کدام از ما در
چندین نمونه از این زیرمجموعههای
کوچک عضویت داریم و این دستمایه اصلی گفتگو و ارتباط میان هستههای جامعه
ماست. بلكه تجربیات اخیر نشان داد خردهرسانههایی که از این روابط زاده
میشوند میتوانند سریعتر و موثرتر از هر رسانه عمومی دیگر عمل کنند، مشروط
بر آن که ظرفیتهای این شبکه از طریق توافق بر روی یک آرمان بزرگ به فعلیت
برسد.
ما زمانی موفق به برقراری ارتباط موثر با یکدیگر خواهیم شد که در شعاری
مشترک همصدا شویم؛ شعاری دقیق و عمیق که قادر به تأمین خواستههای ما باشد.
بخش مهمی از توانمندیهایی که اینک در شبکههای اجتماعی ما ایجاد شده است
مرهون آن است که شعار و آرمانی مشترک پیدا کرده ایم. تعادل طلايي ويژگي مهم
اين شعار و آرمان است، به صورتي كه اگر بر آن بيفزاييم چه بسا كساني كه
نتوانند يا نخواهند با آن همصدا شوند، و اگر از آن بكاهيم چه بسا قشرهايي
كه اميدهاي خود را در آن نيابند. این بزرگترین سرمایه ماست که باید در
پالایش و پاسداری از آن بیشترین دقت و همت را به کار بگیریم.
ما اگر صرفاً در یک انتخابات شرکت کرده بودیم برخورداری از حمایت اکثریت
مردم برایمان کافی بود. اما در یک حرکت عظیم اجتماعی، اکثریت تنها زمانی به
پیروزی میرسد که به اجماع نزدیک شود و آن گاه از مشروعیت غیرقابلمقاومت
برخوردار خواهد شد که توجه خود را نسبت به دغدغهها و حقوق کسانی که امروز
یا فردا ممکن است متفاوت با او بیندیشند و در اقلیت قرار گیرند به اثبات
برساند.
متن کامل بیانیۀ شماره 11 میر حسین موسوی:
http://www.kaleme.com/pages/283_printable.php
|